ناسا میگوید: در نتیجه، مدار سیارات در منظومه شمسی در حال گسترش هستند.
طی این مطالعه تحقیقاتی گروهی از دانشمندان ناسا و "موسسه فناوری ماساچوست"(MIT) قادر به یادگیری بیشتر درباره نظریه نسبیت عام "آلبرت اینشتین" شدند. اینشتین متوجه شد خورشید در بهم زدن پیوستگی فضا-زمان اطراف اجسام مؤثر است.
"آنتونیو ژنوا"(Antonio Genova) پژوهشگر ارشد این مطالعه و محقق "موسسه فناوری ماساچوست" مشغول به کار در مرکز پرواز فضایی "گودارد" ناسا طی بیانیهای گفت: چون سیاره عطارد نزدیک ترین سیاره به خورشید است این اثر را واضحتر نشان میدهد. عطارد به دلیل حساس بودن به اثر گرانشی و فعالیت خورشید بهترین شی برای انجام این آزمایشها است.
دانشمندان متوجه تفاوتهای کوچک درحالت عطارد با ترسیم دادههای ردیابی رادیویی برای نظارت بر مکان فضاپیمای "مسنجر" ناسا هنگام ماموریت، شدند. این فضاپیما در سالهای 2008 و 2009 سه بار به عطارد نزدیک شد و بین مارس 2011 تا آوریل 2015 یک بار به دور این سیاره چرخید.
فضاپیمای مسنجر ناسا سوختش تمام شد و به عطارد برخورد کرد که به پایان نافرجام ماموریت در سال 2015 منجر شد. محققان برای این که بیشتردرباره تغییرات نیروی گرانش خورشید در طول زمان و همچنین نسبیت عام بدانند، همچنان از این دادهها استفاده میکنند.
"اروان مازاریکو"(Erwan Mazarico)، متخصص ژئوفیزیک در مرکز پرواز فضایی گودارد ناسا گفت: ما با استفاده از رویکرد علمی-سیاره ای به مسائل دیرینه و بسیار مهم فیزیک بنیادی و علوم خورشیدی پاسخ میدهیم.
وی افزود: ما میتوانیم با در نظر گرفتن این مشکلات از یک دیدگاه متفاوت، اعتماد بیشتری به این اعداد داشته و در مورد تعامل بین خورشید و سیارات بیشتر یاد بگیریم. این دادهها نشان داد که خورشید به تدریج در حال از دست دادن کنترل خود بر عطارد و دیگر سیارات در منظومه شمسی است.
در ادامه اعتراضات صنفی کارگران کارخانه «کیان کُرد» صبح امروز، حدود ۱۰۰ کارگر با تجمع در محور جاده ملایر به اراک، خواستار شکلگیری «تشکل کارگری» در این واحد تولیدی شدند.
منابع خبری ایلنا در کارخانه «کیان کُرد» اعلام کردند: آخرین دوره شورای اسلامی کار کارخانه «کیان کُرد» در سال ۹۴ به پایان رسید اما از آن سال تاکنون؛ دوره جدید هنوز تشکیل نشده است. به همین دلیل کارگران معتقدند شکلگیری این نهاد صنفی در شرایط نامعلوم کارخانه و کارگرانش که در حال حاضر برای معوقات مزدی ۶ ماهه حدود یک ماه به صورت غیرمستمر در اعتصاب هستند، ضرورت دارد.
یکی از کارگران این کارخانه در خصوص علت تشکیل نشدن شورای اسلامی کار در این واحد تولیدی به ایلنا گفت: در فاصله زمانی سه سالهای که از توقف فعالیت آخرین شورای اسلامی کار گذشته است، چندین بار برای ایجاد نهاد صنفی تلاش کردیم اما در هر دوره کارفرما با مانعتراشی مانع از انجام این کار شد.
به گفته این کارگر، در حال حاضر آنچه مانع برگزاری انتخابات و تشکیل شورای اسلامی کار در کارخانه کیان کُرد شده؛ یکی نارضایتی کارفرما و دیگری تعلل اداره کارملایر است.
این کارگر تاکید کرد: پس از حدودا یک ماه از آغاز اعتراضات کارگری در این کارخانه، خلاء نهاد کارگری در این کارخانه بیش از هر زمانی احساس میشود چون شورای سابق این کارخانه همیشه قوی عمل میکرد و محلی برای پیگیری قانونی مشکلات صنفی کارگران به شمار میآمد.
او یاد آور شد: تقویت امنیت شغلی و جلوگیری از اخراج سلیقهای کارگران، وصول مطالبات معوقه مزدی و بیمهای و ... توسط برخی کارفرمایان در گرو ایجاد تشکلهای مستقل کارگری است تا بتوانند در مقابل این ظلمهای آشکار مقاومت کنند.
این کارگر در ادامه پیرامون روند بررسی مشکلات کارگران «کیان کُرد» از سوی مسئولان شهرستان ملایر تصریح کرد: از اولین روز از اعتصاب، مرتبا مسئولان شهرستان در محل اعتراض کارگران حاضر میشوند اما عملا اقدامی در خصوص وصول معوقات مزدیانجام نمیدهند.
وی افزود: همچنین روز گذشته همزمان با اعتراض شماری از کارگران در محوطه کارخانه، رئیس اداره کار و تعدادی دیگر از مسئولان در محل کارخانه حاضر شدند و با وعده پرداخت حداقل یک ماه از مطالبات قصد داشتند به اعتراض کارگران خاتمه دهند.
به گفته وی، کارگران «کیان کُرد» که دستکم یک ماه است دست به اعتراض صنفی زدهاند. وی پایان اعتصاب خود و همکارانش را به دریافت حداقل ۵۰ درصد از مطالبات مزدی خود منوط کردهاند.
به گزارش عصر ایران به نقل از مهر، به روستای دهرضا از توابع شهر ریگان که رسیدیم، جاده ای فرعی داشت که باید آن را می رفتیم تا به دِه حسین آباد برسیم. تا چشم کار می کرد کویر بود و گاهی در جاده و بیابان سراب دیده می شد. حتی در این زمستان بی باران نیز به راحتی می توانستیم حدس بزنیم که در تابستان اینجا چه حرارتی می بارد.
حسین آباد و روستاهای اطرافش بی آب و علف تر از آن بودند که بتوان نام آبادی بر آنها نهاد. طوفانِ خشکسالی تمام منطقه را درنوردیده و فقر، قامت مردمانش را خمیده کرده بود.
از روستای سنی نشین دهرضا در یک جاده فرعی، ۴۰ کیلومتر در دل کویر جلو رفتیم که چند خانه کپری دیده شد. به آنجا که رسیدیم چند نفر از اهالی روستا به استقبال ما آمدند.
نزد بزرگ ده رفتیم. با خوشرویی از ما استقبال کرد اما وقتی به او گفتیم که چند جمله ای را جلوی دوربین ما حرف بزند حاضر نشد. دلیلش را که پرسیدم گفت هرسال دهها نفر از مسئولین با دوربین به اینجا می آیند و با ما عکس می گیرند و به ما قول می دهند که آب آشامیدنی برای ما تامین کنند. جاده ما را آسفالت و کانکسی برای مدرسه بچه هایمان دایر کنند اما سالهاست هیچکدام از این وعده ها عملی نشده است.
«شیرمحمد» بزرگ دِه صحبت های خود را اینطور ادامه داد: جادهی ما خراب است و ما وسیلهی نقلیهای نداریم. گاهی هنگامی که کسی از اهالی دِه مریض می شود تا سر حد مرگ می رود.
ما مسیر دِه تا اولین جادهای که ماشینی از آن عبور کند را با شتر تردد می کنیم. همین هفته گذشته یکی از اهالی دِه قلبش درد گرفت و ما تا به شهر رفتیم تا ماشینی را برای حملش به دِه بیاوریم فوت کرد.
او می گوید: زنان ما هنگام زایمان یا سر زا می روند یا در بدترین شرایط ممکن نوزادان خود را به دنیا می آورند. هیچ ماشینی حاضر نیست از شهر به اینجا بیاید مگر اینکه حداقل ۵۰۰هزار تومان از ما کرایه بگیرد.
سال گذشته از دِه پایین با شتر چندین نهال به اینجا آورده ایم ولی به خاطر کم آبی خشک شده اند.
یکی از جوانترهای دِه صحبت های بزرگدِه را اینطور ادامه داد: قنات های این دِه حدود ۲۰سال است که خشک شده اما به ما موتور پمپی برای کشاورزی نمیدهند و میگویند شما سند زمین هایتان را ندارید.
بارها به مسئولین گفته ایم که این روستای آبا و اجدادی ماست و در آن زمانها بزرگترهای ما هرگز به فکر سند گرفتن برای این برهوت خشک نبودند.
وی ادامه داد: نزدیکترین مرکز درمانی، از اینجا ۸۰ کیلومتر فاصله دارد و ما همیشه در دوران بارداری همسرانمان نگران این انتقال و جابجایی هستیم.
از تمام اهالی روستای حسینآباد فقط ۲ نفر به مدرسه میروند!
از تمام بچههای این دِه فقط ۲ نفر به مدرسه می روند آن هم چون پدرشان یک موتور دارد. نزدیک ترین مدرسه به این روستا ۴۰کیلومتر فاصله دارد و دو پسر ۷و ۹ ساله از میان تمام دختران و پسران دِه ادامه تحصیل می دهند.
با چند تن از زنهای این روستا به گفتگو نشستیم. آنها پیش از آب و جاده؛ دغدغهی تحصیل فرزندانشان را دارند.
سمیه یکی از زنهای ده می گفت: شوهر من در زلزله ی بم زیر آوار جانش را از دست داد و از آن زندگی فقط برایم یک پسر مانده که حالا برای خودش مردی شده اما هیچوقت فرصت درس خواندن را پیدا نکرد. او اکنون ۱۵ساله است و گاهی به همراه دایی هایش در زمین های کشاورزی دیگران کار می کند.
سمیه می گوید تا حالا هیچ پزشکی یا ماموری از مراکز بهداشت برای دیدن ما نیامده است. شنیده ایم که آنها روستاهای نزدیک شهر را سرکشی می کنند اما هرگز به اینجا نیامده اند
سمیه می گوید تا حالا هیچ پزشکی یا ماموری از مراکز بهداشت برای دیدن ما نیامده است. شنیده ایم که آنها روستاهای نزدیک شهر را سرکشی می کنند اما هرگز به اینجا نیامده اند. بیماری های هرچند معمولی در بدن ما کهنه می شود. خیلی از اهالی دِه بر اثر یک سرماخوردگی ساده، نفس تنگی گرفته اند زیرا حتی یک قرص هم برای درمان پیدا نمی شود.
سمیه با اشاره به زن دیگری به نام فاطمه گفت: روزهای آخر دوران بارداری به پراضطراب ترین روزهای زندگی هر زن تبدیل می شود.
از فاطمه که سن و سالش را پرسیدم. با یک مکث طولانی و اندکی فکر کردن گفت ۳۰ ساله ام. فاطمه شش بچه داشت که بزرگترین آنها ۱۲ساله و کوچکترین آنها ۲ ساله است.
فاطمه می گفت از تمام بچه های دهِ حسین آباد، فقط ۲تا از پسران من به مدرسه میروند آن هم چون شوهرم یک موتور دارد و می تواند هر روز آنها را به مدرسه برساند.
فاطمه ادامه داد: شوهرم مدت هاست که بیکار است. قبلا در زمین های کشاورزی دیگران کار میکرد که آنها هم بعد از خشکسالی دیگر کشت نکردند.
فاطمه می گفت: البته ما چون شناسنامه داریم یارانه می گیریم و زندگیمان را می گذرانیم. بعضی از اهالی دِه حتی شناسنامه هم ندارند.
ما اگر یارانه نگیریم از گرسنگی میمیریم. بچه هایمان را با همین اندک یارانه بزرگ می کنیم.
از فاطمه پرسیدم که دلت میخواهد بچه هایت به شهر بروند،جواب داد: زندگی در شهر پول میخواهد که ما نداریم. دلم میخواهد بچههایم در کنار خودمان زندگی کنند. اگر زمین های آبا و اجدادی ما را به ما پس دهند و موتور پمپی اینجا دایر کنند، کشاوزی رونق میگیرد و مردم دِه از بیکاری نجات پیدا میکنند.
یونجه قوتغالب اهالی حسینآباد
مردم این روستا آب آشامیدنی ندارند و از اندک آبی که برای کشت و کار به آنجا میرسد استفاده می کنند. اهالی دِه حسین آباد در کنار کپرهایشان چند صد متر مربع یونجه کاشته اند.
مردم این دِه از آب غیرقابل شرب استفاده می کنند، تخم مرغ و یونجه قوت غالب مردم این دِه بهشمار می آید. مقداری از یونجه های کاشته شده را برای حیوانات و مقداری هم را برای مصرف خود کنار می گذارند. هر خانوار حدود ۷ راس گوسفند داشتند که بعضا دام هایشان هم برای ارباب بود. دام ارباب یعنی دام هایی که توسط فرد دیگری به آنها داده شده که از آنها نگهداری کنند.
روستای حسین آباد در انتهای یکی از جاده های فرعی روستای دهرضا است. اینجا آبی برای حمام وجود ندارد. اهالی این روستا چند هفته ای یک بار به حمام می روند، سرویس بهداشتی ندارند و برای دستشویی به صحرا می روند. به علت تعریق زیاد و شستشوی دیر به دیر لباسها، بعضا به بیماریهای قارچی مبتلا شده اند. یکی دیگر از علت بیماریهای قارچی و اسهال و استفراغ اهالی دِه ، استفاده از آب غیرقابل شرب و نداشتن سرویسهای بهداشتی حتی در حد همان روستا است. اگرچه ازدواج های فامیلی و نزدیک در بین آنها رواج داشت اما خوشبختانه اثری از بیماری تالاسمی در آن اطراف دیده نمی شد.
عضو هیات رییسه کمیسیون قضایی مجلس گفت: بهتر بود قاضی پرونده سارق مشهد با بررسی اجمالی زندگی این فرد و گرفتاری ها و مشکلات معیشتی مردم حکم دیگری را انتخاب می کرد.
یحیی کمالی پور، در واکنش به اعلام خبری مبنی بر اجرای حکم قطع دست سارقی در مشهد، گفت: صرف نظر از طی شدن روال قانونی پرونده و همچنین تایید حکم در مراجع ذی صلاح اما نگاه به جوانب این قضیه می تواند قابل بحث، بررسی و تامل باشد زیرا در کشور شاهد اختلاس های میلیاردی، رانت خواری ها، ویژه خواری ها، جرائم سنگین تر و به مراتب خانمان براندازتر از یک سرقت در مشهد هستیم.
نماینده جیرفت و عنبرآباد در مجلس شورای اسلامی، افزود: به طور قطع رای سارق مشهد برابر مقررات و طبق قانون صادر شده اما بهتر بود قاضی پرونده با بررسی اجمالی زندگی این فرد و گرفتاری ها و مشکلات معیشتی مردم حکم دیگری را جای قطع دست انتخاب می کرد، یکی از مسائل موضوع سابقه تکرار جرم است، و این جای بسی تعجب است که قاضی چگونه چنین حکمی را صادر کرده است.
وی افزود: بعد از مدت ها چنین حکمی در کشور اجرایی شده بنابراین نگاه های بین المللی نسبت به آن منفی خواهد بود و از سویی مردم نیز روی خوشی به این موضوع نشان ندادند.
نماینده جیرفت و عنبرآباد در مجلس دهم، با تاکید بر اینکه مجازات ها باید بازدارنده باشد، تصریح کرد: مجازات ها برای متنبه شدن متهمان و پیشگیری از جرائم در جامعه در نظر گرفته می شوند اما متاسفانه انعکاس خبر قطع دست سارق مشهد احساسات مردم را جریحه دار کرد و تاثیر چندانی در کاهش جرائم نخواهد داشت.
حکم قطع دست دزد 34 ساله ای که به سرقت گوسفندان روستاییان در شهرهای مختلف خراسان رضوی و جنوبی، اعتراف کرده بود، ساعت 9 صبح روز گذشته در زندان مرکزی مشهد به اجرا درآمد.
ماکروفرها هم به اندازه خودروها باعث آلودگی جو میشوند
@amookhtan
آلایندههایی که ماکروفرها در طول یک سال دراروپا تولید میکنند با گاز کربنیک حاصل از ۷/۷ میلیون خودرو برابری میکند. به عقیده محققان، کاهش مصرف این وسیله و آگاهی دادن درباره مصرف صحیح آن باید مورد توجه قرار گیرد.
@amookhtan
آماده کردن یک کاسه پف فیل در عرض یکی دو دقیقه در ماکروفر در نظر اول بیضرر به نظر میرسد، اما همین وسیله کوچک که بسیار در آشپزی به ما کمک میکند، برای محیط زیست بس خطرناک است.
@amookhtan
در تحقیقی که نتیجه آن در ۱۸ ژانویه ۲۰۱۸ در مجله Science of the Total Environment به چاپ رسید، برق مصرفی ۱۳۰ میلیون ماکروفر موجود در اروپا بهمدت یکسال محاسبه شده است. محققان میگویند که برای تامین برق مصرفی این دستگاهها، بهاندازه ای که ۷/۷میلیون خودرو گاز کربنیک تولید میکنند، آلاینده به جو تحمیل میشود.
@amookhtan
در این پژوهش که توسط دانشگاه منچستر انجام شده است، گاز کربنیک ایجاد شده از مراحل ابتدایی تولید ماکروفر تا تبدیل شدن آن به زباله محاسبه شده است.
@amookhtan
به نظر میرسد که با گسترش فرهنگ مصرفگرایی در اروپا و با کاهش قیمت تمامشده وسایل آشپزخانه، آسیب به محیط زیست هر روز بیشتر و بیشتر میشود.
@amookhtan
یکی از پژوهشگران تیم دانشگاه منچستر میگوید: «مصرف برق ماکروفرها بیشترین آسیب را به محیط زیست وارد میکند. میزان آلایندههایی که ۱۹ ماکروفر در یک سال تولید میکنند با یک خودرو برابری میکند.»
@amookhtan
محققان اعتقاد دارند که برای کاهش استفاده از ماکروفر و آگاهی دادن درباره استفاده صحیح از این وسیله باید تلاشهایی صورت بگیرد. بهعنوان مثال، با تنظیم صحیح دستگاه براساس نوع غذا، برق مصرفی این دستگاه کاهش مییابد.
@amookhtan
تعداد فروش ماکروفر در اروپا هر ساله افزایش مییابد. تخمین زده میشود که فروش سالانه ماکروفر در این قاره تا آخر ۲۰۲۰ به ۱۳۵ میلیون دستگاه برسد.
@amookhtan
روش جدید تشخیص سریع انواع سرطان با یک آزمایش واحد
پژوهشگران روش جدیدی را برای تشخیص سرطان تنها با یک آزمایش ابداع کردهاند که اقدام سریع برای درمان و جلوگیری از پیشروی بیماری را امکانپذیر میکند.
پژوهشگران علوم پزشکی در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا با اعلام این دستاورد گفتهاند که با رایج شدن این روش، که آن را "بافتبرداری مایع" نام دادهاند، میتوان افراد را هر سال آزمایش کرد و در صورت وجود خطر ابتلاء به یکیاز هشت نوع سرطان رایج، در صدد درمان آنان برآمد. این گروه پیشبینی کرده است که این روش ظرف چند سال آینده در سطح وسیع در دسترس خواهد بود.
تاکنون این روش روی بیش از یکهزار نفر در مراحل اولیه ابتلای به سرطان آزمایش شده و نشان داده است که در مقایسه با روشهای کنونی آزمایش میتواند حدود ٧٠ در صد از موارد وجود بافتهای سرطانی را تشخیص دهد. این تشخیص در مرحلهای صورت میگیرد که هنوز سرطان گسترش نیافته و به این ترتیب، امکان درمان سریع آن بیشتر است.
شیوه کار در این روش شامل جستجو برای یافتن دیانای جهش یافته و پروئتینهایی که به داخل جریان خون ریخته میشود. این روش میتواند وجود سرطان روده بزرگ، پستان، کبد، ریه، مری، تخمدان، پانکراس و معده را تشخیص دهد. در برخی از این موارد، مانند سر طان پانکراس، تا کنون تشخیص بیماری تنها زمانی میسر بود که عوارض ابتلای به آن بروز میکرد.
پیتر گیبس، پژوهشگر کانادایی که این آزمایش را به کار گرفته و به آن "سرطان-یاب" نام داده، گفته است که به نظر او، رواج این روش میتواند جان هزاران نفر را به سرعت و بدون هزینه زیاد نجات دهد. او گفته است که این روش به معنی آن است که "برای اولین بار میتوانیم با یک آزمایش خون، وجود انواعی از سرطان را به سرعت تشخیص دهیم در حالیکه با روشهای کنوی، برای تشخیص آنها میبایست صبر کنیم تا عوارض بیماری ظاهر شود."
با توجه به افزایش احتمال ابتلای به سرطان در سنین بالاتر عمر، روش جدید را میتوان به طور وسیع و مرتب، مثلا سالانه، برای این گروه سنی به کار برد. همچنین آزمایش افرادی که به دلایل مختلف ممکن است با خطر بیشتر ابتلای به این بیماری مواجه باشند قادر به تشخیص به موقع و موفقیت در درمان است.
در حال حاضر، آزمایش این روش روی ده هزار نفر آغاز شده و در صورت مثبت بودن نتیجه، میتواند به زودی به عنوان یک شیوه متداول به کار گرفته شود.
در عین حال، موضوع اصلی در این میان هزینه انجام آزمایش است. به گفته پیتر گیبس، در شرایط کنونی میتوان گفت که هزینه هر آزمایش احتمالا به حدود هزار دلار بالغ میشود اما مانند هر فناوری دیگری، به مرور زمان هزینه آن کاهش مییابد و می تواند به سادگی در دسترس همگان قرار گیرد.

مدارس دولتــی در تهران آب میرود. این خلاصه آن چیزی است که به سرعت قابلتوجهی در تهران رخ میدهد.
به نوشته وقایع اتفاقیه، درحالحاضر برخی از مناطق تهران با کمبود مدرسه مواجه است و همان تعداد اندک مدرسه هم با مشکلات عدیده مالی و با دست اندازی به کمکهای مردمی اداره میشود؛ وگرنه خطر تعطیلی آنها وجود دارد. متاسفانه سیاست دولتها در دهه پیش آموزشوپرورش را فقیرتر کرد. بهطوریکه درحالحاضر شاهدیم که امسال این مجموعه با ۱۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه مواجه است. این درحالی است که کارشناسان پیشبینی میکنند این کسری سال بعد هم وجود خواهد داشت.
بههمیندلیل مدارس دولتی که وجود دارد، خدمات حداقلی را به دانشآموزان ارائه میدهد و از کیفیت این خدمات نیز روزبهروز کاسته میشود. اگر با اولیای مدارس صحبت کنید اغلب آنها از وضعیت آموزشی مدارس دولتی ناراضی هستند. کمبود امکانات کمک آموزشی، کمبود شدید معلم و ازسویدیگر، کمبود امکانات تجهیزاتی در مدارس باعث میشود که مدیران مدارس در اداره روزانه مدرسهها با مشکلات عدیدهای مواجه باشند و به سختی مشکلات را سپری کنند.
حتی در سال جاری با وجود تخصیص بخشی از بودجه سال ۹۶ به شیر، باز هم از ابتدای امسال تاکنون حتی یک پاکت شیر هم در مدارس توزیع نشده است. در کنار این موضوع علاوه بر مشکلات بودجه، در سالهای آتی پیشبینی میشود که مدارس با کمبود شدید معلم نیز مواجه شوند و عملا خیلی از مدارس دولتی بهدلیل نبود معلم، وضعیت معلقی پیدا کنند.
درحالحاضر سالانه حدود ۳۰ تا ۴۰هزار معلم از آموزشوپرورش بازنشسته میشوند، اما شاهد استخدام معلم نیستم. بههمیندلیل در یکی، دو سال آینده آموزشوپرورش حدود ۳۰۰هزار معلم کم خواهد داشت و این موضوع تشکیل کلاسهای درس را با مخاطره مواجه میکند.
ارزش افزوده چیست؟
برای اصلاح نظام مالیاتی و حمایت از سرمایه گذاری،تولید و درآمد ها در کنار هم، بیشترکشورها مبنا و پایه درآمد خود را به مصرف منتقل کرده و بیشترین درآمد مالیاتی را از طریق مالیات بر مصرف کسب می کنند.در یک سازمان که در آن به تولید و ارائه خدمات می پردازند همیشه از این طریق جدای تمام هزینه های صرف شده و حتی دریافتی ای که از تولید و ارائه خدمات خود دارند ثروت اضافه ای هم به دست می آید که ارزش افزوده نام دارد.
یا به بیان ساده تر :
ارزش افزوده در عمل يعني : خريد - فروش = ارزش افزوده
و يا
ارزش افزوده كالا و خدمات خريداري شده - ارزش افزوده كالا و خدمات عرضه شده = ارزش افزوده
ماليات بر ارزش افزوده چيست؟
باتوجه به تعاریف بالا مالیات ارزش افزوده برای مصرف طراحی شده است که مصرف کنندگان آن را در زمان خرید خود می پردازند که این مالیات توسط فروشندگان جمع آوری شده و از این طریق در اختیار سازمان امور مالیاتی قرار می گیرد. این مالیات به صورت غیر تصاعدی در این زنجیره قرار دارد : واردات، تولید، توزیع و مصرف که نهایتا مصرف کنندگان پرداخت کننده آن هستند. در اين ماليات، نباید مالیاتی توسط تولید کنندگان پرداخت شود و بايد مصرف کننده نهایی فقط این مالیات را بپردازد. بنابراین تولیدکنندگان پرداختي و مالیاتی که بابت خريد مواد اوليه و ساير كالاها را انجام داده اند از خریداران دریافت کرده و ما به التفاوت را به دولت پرداخت می کنند.
پس مالیات به این شکل انتقال پیدا می کند :
تولید – توزیع - ... تا زمانی که مالیات به مصرف کننده نهایی منتقل شود که در آخر مصرف کننده نهایی کل مالیات را پرداخت می کند.
تاريخچه ماليات بر ارزش افزوده در ايران :
براي اولين بار در دي ماه 1366 این طرح مطرح شد که 6 ماده از آن به تصویب رسید اما به دلیل جنگ تحمیلی و مشکلات اقتصادی ایت طرح به انجام نرسید.
مجددا در سال 1370 با توجه به احساس نیاز این طرح مطرح شد و با در نظر گرفتن نظر متخصصین و کارشناسان در اواخر دهه 1370 مورد پیگیری جدی قرار گرفت و بعد ار مدت ها پیگیری در اردیبهشت 1387به تصویب مجلس رسید که در تاریخ 1/7/1387به صورت آزمایشی به مدت 5سال در کشور به اجرا درآمد.
مبلغ ماليات بر ارزش افزوده :
هر ایرانی که تولید کننده است،چه تولید کننده ی ماده ی اولیه باشد و چه تولید کننده ی کالای نهایی 5/1درصد برای شهرداری و 5/1درصد عوارض بابت سایر نهادهای دولتی به سازمان امور مالیاتی بپردازد،که قانون مالیات بر ارزش افزوده 5/1درصد شهرداری را ثابت نگه داشته اما 5/1درصد سهم دولت را به عهده ی فروشنده ی نهایی گذاشته است
کالاهایی که مالیات ارزش افزوده به آن ها تعلق می گیرد :
مالیات بر ارزش افزوده شامل تمام خدمات و کالاهایی که در ایران به فروش میرسد می شود اما دارای چند استثنا می باشد :
سیگار و سوخت هواپیما دو کالای خاص هستند که به هرکدام به ترتیب 12 و 20 درصد مالیات بر ارزش افزوده تعلق می گیرد.
به محصولات کشاورزی فراوری نشده ، کالاهای اساسی ( برنج،روغن،گوشت و...) و خدمات بهداشتی مالیات بر ارزش افزوده تعلق نمی گیرد.
طبق ماده ی 12 قانون مالیات بر ارزش افزوده ، محصولات کشاورزی فرآوری نشده، دام و طیور زنده، آبزیان، زنبور عسل و نوغان، انواع کود، سم، بذر و نهال؛ آرد خبازی، نان، گوشت، قند، شکر ، برنج، حبوبات و سویا ، شیر ، پنیر، روغن نباتی و شیر خشک مخصوص تغذیه کودکان؛ کتاب، مطبوعات، دفاتر تحریر و انواع کاغذ چاپ، تحریر و مطبوعات؛ کالاهایی که همراه مسافر و برای استفاده شخصی تا میزان معافیت مقرر طبق مقررات صادرات و واردات وارد کشور میشود(مازاد بر آن طبق مقررات این قانون مشمول مالیات خواهد بود) اموال غیر منقول؛ انواع دارو، لوازم مصرفی درمانی، خدمات درمانی (انسانی ،حیوانی و گیاهی) و خدمات توانبخشی وحمایتی؛ خدمات مشمول مالیات بر درآمد حقوق موضوع قانون مالیاتهای مستقیم، خدمات بانکی و اعتباری بانکها،مؤسسات و تعاونیهای اعتباری و صندوقهای قرض الحسنه مجاز و خدمات معاملات و تسویه اوراق بهادار و کالا در بورسها و بازارهای خارج از بورس از مالیات بر ارزش افزوده معاف هستند.
مالیات ارزش افزوده به سود و ضرر چه کسانی می باشد ؟
این مالیات به نفع تولیدکنندگان ایرانی می باشد، قبل از اجرای این مالیات تولید کنندگان ناچار به پرداخت مالیات در مراحل مختلف بودند اما با اجرای این قانون تولید کنندگان از پرداخت مالیات معاف شده و اوزیع کننده ی نهایی باید مالیات را محاسبه و از خریدار نهایی دریافت کند.
اجرای این قانون به ضرر دلالان ، قاچاقچیان و تمام کسانی که به طور شفاف فعالیت نمی کندد می باشد.
آیا ماليات بر ارزش افزوده بر صادرات تاثیری دارد؟
طبق ماده ی 13 قانون مالیات بر ارزش افزوده این قانون به شدت به نفع صادرات بوده به این دلیل که صادرکنندگان محصولات ایرانی با خرید کالا از ایران و خروج آن ازکشور 5/1درصد مالیات ارزش افزوده ی پرداخت شده از قبل را از دولت پس میگیرند.
گواهی ارزش افزوده جزء اطلاعاتی است که شما باید درباره ارزش افزوده داشته باشید.
در سه روز گذشته بیماری با سن87 ساله به خاطر انسداد روده و مجاری ادراری به اورژانس بیمارستان امیرالمؤمنین (ع) مراجعه کرده بود که پس از تشخیص وجود توده در شکمش امروز بعد از آزمایش و مشخص شدن نتیجه تحت عمل جراحی قرار گرفت.
به گزارش تسنیم، دکتر ایوب عاشق وطن عصر امروز در گفتوگو با خبرنگاران اظهارکرد: تیم پزشکی عمل جراحی بیمارستانامیرالمؤمنین مراغه موفق شدند طی یک عمل جراحی توده 12 کیلوگرمی را از شکم پیرزن 87 ساله خارج کنند.
وی افزود: درسه روز گذشته بیماری با سن87 ساله به خاطر انسداد روده و مجاری ادراری به اورژانس بیمارستان امیرالمؤمنین (ع) مراجعه کرده بود که پس از تشخیص وجود توده در شکمش امروز بعد از آزمایش و مشخص شدن نتیجه تحت عمل جراحی قرار گرفت.
رئیس تیم پزشکی بیمارستان امیرالمؤمنین در ادامه با اشاره به خارج کردن توده از شکم بیمار، تصریح کرد: ابعاد توده در شکم بیمار 30 سانتیمتر در 30 سانتی متربود که با تلاش تیم پزشکی این توده طی فقط یک عمل جراحی از شکم بیمار با موفقیت کامل خارج شد.
وی گفت: عمل جراحی به مدت یک و نیم ساعت انجام و به دلیل حساسیت موضوع و سن بالای بیمار بعد از عمل جراحی به بخش مراقبتهای ویژه این بیمارستان انتقال یافته است.
دکتر عاشق وطن، ادامه داد: پیرزنمراغهای در سه سال گذشته دچار عارضه تشکیل توده سفت شده و آن را در شکم خود نگه داشته بود که درسه روز گذشته وی را با مشکل ادرار و انسداد روده روبرو کرده و او را به بیمارستان کشانده بود.
وی از مردم خواست هر بیماری که دچار میشوند در مرحله نخست جهت تشخیص و درمان به پزشک مراجعه کنند تا این بیماری در کمترین زمان و با هزینه کمتری درمان شود.
تحليل محمدرضا تاجيک از ناآراميهاي اخير؛ امروز فاش ميگويم
/شايد بازهم اتفاق بيفتد؛ راديکالتر، وسيعتر و بنافکنتر
شما اشاره کرديد که اين حرکت، موجگونه است. الان تا حدودي اين موج فروکش کرده است، فکر ميکنيد اين وضعيت تا چه زماني ادامه پيدا ميکند؟ آيا دوباره ممکن است که اين شکل از اعتراضات بروز پيدا کند؟ يا خاتمه اين وضع را خاتمه اين اعتراضها ميتوان قلمداد کرد. پيشبيني شما از اين وضع چيست؟
محمدرضا تاجيک: به قول آن بزرگ روزنامهنگار که زمان قاجار تحت عنوان «فاش ميگويم»، مطلبي نوشت، من امروز فاش ميگويم که تا بستر رويش و زايش چنين شورشهايي مرتفع نشود، در آينده بايد منتظر خيزشهاي راديکالتر، وسيعتر و بنافکنتر و شالودهشکنتر از آن چيزي باشيم که امروز تجربه کرديم. اين نهال بر زميني روييده است؛ اين نهال در اين زمين، امکان روييدن و تناورشدن داشته است. اين زمين با مختصات خود سرجاي خود است. اما مشکل اين زمين چيست؟ اين زمين، از يک جهت، آفتزده است. به قول روزنامهنويس «صور اسرافيل»، اين زمين دچار انواع بيماريها و آفتها است. از جانب ديگر، بالاخره در اين فضا مردمي ميزيند؛ مردمي که دچار مشکلات جدي هستند. مشکلاتي که عبارتاند از آنومي يا بيگانگيهايي که جامعه امروز ما را دربر گرفته است. يکي از اين آنوميها بيگانگي سياسي است که مردم ما امروز آن را حس ميکنند. ديگري احساس بيقاعدگي سياسي و نيز مهجوري سياسي، يا بيمعنايي سياسي، حقارت و رؤيتناپذيري است. احساس بياعتمادي و نارضامندي، احساس بيعدالتي جنسيتي، قومي، اقتصادي، اجتماعي، نسلي و شغلي، همه اينها روح جامعه را آزار ميدهد. در اين بستر است که چنين نهالي روييده و تناور ميشود. اگر امروز نينديشيم براي فردايي که آرامشي برقرار خواهد شد، اين پلاکهاي سنگين که در اثر اين واقعه نيمهگشوده شدند، اگر که بسته شوند و به خواب عميقي بروند، نبايد فراموش کرد که اين بستر همچنان حضور دارد و براي رويش چنين نهالي مهياست. هيچ دليل منطقي، عقلي و تاريخياي وجود ندارد که ما فرض کنيم که به پايان ناآراميهايي از اين دست رسيديم.
اين بستر در طول تاريخ ايجاد شده است. چرا به يکباره در چنين مقطعي اين اعتراضات ظهور ميکند؟ مثلا چند ماه قبل از اين، بخش زيادي از مردم در انتخابات شرکت کردند تا از آن مسير مطالبات را پيگيري کنند. پس جنس معترضان چيست؟ اينها از اصلاحات تدريجي و صندوق رأي دل بريدهاند؟ يا حتي ممکن است رأي هم داده باشند اما چون فکر ميکنند صدايشان شنيده نشده، حالا که بستري فراهم شده است وارد خيابان شدهاند؟ جنس اين اتفاق با اين فاصله از اوايل سال جاري چيست؟ بعضيها ميگفتند، اينها تحريمي هستند. اصلا اين تقسيمبندي را قبول داريد يا فکر ميکنيد نوعي از تقليلدادن سطح بحثي است که پيش آمده است؟
محمدرضا تاجيک: ببينيد! من قبل از سال ٨٨، مطلبي با عنوان «شورش موقعيت» نوشته بودم که برداشتهاي مختلفي هم از آن صورت گرفت. در آن مطلب گفته بودم که گاهي موقعيت، شورش ميکند. موقعيت، کنشي جمعي را در يک لحظه خاص تاريخي طلب ميکند؛ حالا وقتشه! نه اينکه اين علل و عواملي که باعث رخدادن اين پديده شدند، قبلا وجود نداشتند. بلکه وقتش نبوده، روزنهاي باز نشده بوده است؛ جرقهاي زده نشده و اين سطح از آمادگي و همبستگي، عصبانيت و تنفر، وجود داشته اما انباشته نشده، متراکم و متقاطع نشده است. شکافهاي اجتماعي چه زماني موجب بحران ميشوند؟ زماني که متقاطع و متراکم بشوند. وقتي شکافهاي متعدد وجود دارد، اما هنوز متقاطع و متراکم نشده، نميتواند بستر را براي يک خيزش فراهم کند. اين نارضايتي و تراکم تنفر، عصبانيت، حقارت، دگربودگي و.. در يکجا جمع شده و در يک لحظه تاريخي جمع ميشود و آن لحظه تاريخي، خود را نمايان ميکند؛ يعني روزنهاي کفايت ميکند که دروازهاي گشوده شود. اين شرايط، شرايطي بود که در اين لحظه تاريخي حادث شد و ممکن است هر لحظه تاريخي ديگر را مجال بروز و ظهور دوباره خود قرار دهد. آن چيزي که بايد به آن هوشيار بود اين است که اگر اين شورشها مثل يک تلنگري بود که ذهن و روان بعضي افراد را اذيت کرد، اگر ميخواهند دوباره اذيت نشوند و دوباره اسير چنين موضوعي نشوند، لطفا بستر را به گونهاي تمهيد و تدبير کنند که دوباره شاهد چنين پديدههايي نباشيم.
جريان اصلاحطلب سعي کرده خود را در جايگاه اپوزيسيوني قرار دهد که صداي منتقدان باشد با رويکرد اصلاحي، فکر ميکنيد اين جريان با اين بدنه معترض بايد چه رفتاري داشته باشد؟ آيا بايد در تاکتيکها يا حتي در راهبردهاي خود تغييراتي را داشته باشد. در حقيقت مواجهه اين جريان با اين پديده چه بايد باشد؟
محمدرضا تاجيک :ببينيد! در نخستين گام بايد بپذيريم در متن و بطن اين خيزشي که در جامعه اتفاق افتاد، نوعي عبور از مناسبات و جريانات مرسوم وجود داشت. به يک بيان، چنين کنشي را که در جامعه ديديم، واکنشي در مقابل کنش خودمان بود. درحقيقت به نحوي در حال برداشت آن چيزي هستيم که در اين سالها کشتيم؛ حکايتي هست.
ميگويند: افسر آلماني از نمايشگاه نقاشي پيکاسو ديدن کرد. اما به يک نقاشي خيره شد و نوعي آشوب مدرن را در آن ديد. به پيکاسو گفت اين کار شماست؟ او هم در جواب گفت: نه. اين کار شماست!
در حقيقت آشوبي که در تابلوي نقاشي امروز ما نقش ميشود، کار نقاشي نيست که کف خيابان است، بلکه کار ماست. در حقيقت حکايت آن نقاشي است که تصوير معشوق خود را طراحي ميکرد. از او ميپرسند که آيا تلاش ميکني نقاشي تو شبيه معشوقت شود؟ ميگويد نه! سعي ميکنم معشوقم شبيه نقاشي شود!
ما ديرزماني است که تلاش کرديم جامعه شبيه نقاشي ما شود. تلاش نکرديم که نقشي از جامعه بکشيم که شبيه جامعه باشد. بلکه تلاش کرديم که جامعه شبيه نقاشي ما شود. براي اينکه اين فرايند شبيهشدگي حاصل شود، خشونتهاي کلامي، فرهنگي و گفتماني ورزيديم. اينها انباشت شد و يک جايي سر باز کرد. در شرايط کنوني، اگر اصلاحطلبان، خصوصا اصلاحطلبان رسمي، آنهايي که جزئي از قدرت و بازي قدرت هستند، به تعبيري اصلاحطلبان حکومتي؛ اگر در نقاشي نقش، سهمي داشتند، اگر بخواهند از زير بار هجمههايي که در رهگذر اين خيزش متوجه آنها شد، موفق بيرون بيايند و کماکان به عنوان آلترناتيو و نيروي هژمونيک دهه پنجم ايفاي نقش کنند، چهارراه پيشِروي دارند... .
من بهعنوان يک دانشآموز سياست ميخواهم بگويم که فرداي بعد از اين وقايع در کشور ما، فرداي ديگري است. بيترديد، تاريخ ما با اين وقايع ورق ميخورد. اگر ميخواهيم اين فردا، آنگونه رخ بنمايد که ما ميپسنديم و رخ زيباي خود را به ما نشان دهد، نبايد همانگونه که گفتم، با بهمحاقرفتن وقايع، ما نيز به تعطيلات تاريخي برويم. کار ما به صورت جدي از حالا شروع شده است. اگر در تعطيلات تاريخي هم بوديم، بايد اين تعطيلات را رها کنيم و برگرديم. بنشينيم و ببينيم چگونه ميتوانيم تدبير و تمهيد کنيم که اين وقايع ققنوسوار از خاکستر خود برنخيزد.
منبع: شرق
گرامیداشت سالگرد کشتار رزا لوکزمبورگ و کارل لیبکنشت در برلین
روز یکشنبه ۱۴ ژانویه سال ۲۰۱۸, در ۹۹ مین سالگرد کشتار رزا لوکزمبورگ و کارل لیبکنشت, به دعوت حزب چپ آلمان, هزاران نفر در برلین در" گورستان سوسیالیست ها " بر مزار آنها گرد آمدند. جوانان از کشور های مختلف جهان, ازهمه رنگ و نژاد و زبان با خواندن سرود انترناسونال و حمل پرچم های سرخ حضور پر رنگ و با نشاط خود را نشان میدادند و با پخش اطلاعیه ها و دعوت نامه های مختلف برای پیوستن و تقویت هر چه بیشتر اردوگاه چپ, از همگان تقاضای همبستگی می نمودند.
کارل لیبکِنِشت (۱۸۷۱–۱۹۱۹) رهبر و نظریهپرداز سوسیالیست و کمونیست آلمانی بود، که به همراه رزا لوکزامبورگ، فراکسیون اسپارتاکیستها را در حزب سوسیال دموکرات آلمان تشکیل داد و به همراه وی، حزب کمونیست آلمان را تأسیس کرد. لیبکنشت در سال ۱۹۱۹ به همراه رزا لوکزامبورگ، به جوخهٔ اعدام سپرده شدند. کشتار وحشیانه این دو رهبر کمونیست آلمان که در ۹۹ سال پیش توسط " گروه سربازان آزاد - فاشیست" صورت گرفت، همچنان موضوع روز است و از حافظه مردم این کشور و میلیون ها نفر پیکارگر عدالتخواه و مبارزان راه آزادی پاک نخواهد شد. در چنین روزی، رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت را پس از آزار و شکنجه بسیار از پشت سر مورد سوء قصد قرار دادند و به قتل رساندند.
یادآوری می شود که جهان بزرگداشت یکصدمین سال قربانیان جنگ جهانی اول را برگذار کرد و نسبت به همه قربانیان این فاجعه بزرگ بشری ادای احترام نمود, اما نباید فراموش گردد که کارل لیبکنشت تنها نماینده پارلمان آلمان بود که در سال ١٩١٤ به شرکت آلمان در جنگ جهانی اول رای منفی داد. بی شک این استقلال نظر و رای منفی او در مقابل سرمایه داری رو به رشد آلمان و زمامداران طرفدار جنگ، یکی از دلایل سوء قصد و قتل او گردید. ضمناً در همین باره رزا لوکزامبورگ اعلام کرد: "این اعمال و دخالت در جنگ، یک تسلط و اقتدارگرایی دولتی است که تماماً منجر به فاجعه خواهد شد و هم اکنون کشور آلمان یک نمونه مثال زدنی است".
در تظاهرات روز یکشنبه, هزاران نفر شرکت کرده بودند و از نکات قوت و برجسته این همایش، حضور فوق العاده جوانان بود. آنها با نشان دادن همبستگی و درخواست شرکت هر چه بیشتر مردم در سیاست و نشان دادن حساسیتهای بیشتر در روند سیاست گذاریهای احزاب در کشور و اعتراض به نظام سرمایه داری و تسلط بانکها بر سرنوشت و اراده مردم، نابرابریهای اجتماعی، تبعیض روز افزون، کم شدن امکانات و رفاه عمومی و آموزشی و کنترل و دخالت در حریم خصوصی مردم از طریق شنودها و ابزارهای اینترنتی و الکترونیکی شدند. تظاهرکنندگان به تشدید بحران و جنگ افروزی توسط کشورهای سرمایه داری وهمچنین فروش سلاح به کشورهای مناطق بحرانی اعتراض کردند. آنها همچنین از مبارزات مردم کشورهای دیکتاتوری از جمله مردم ایران برای احقاق حقوق خود، آزادی های اجتماعی و آزادی احزاب و مطبوعات و زندانیان سیاسی اعلام پشتیبانی کردند.
تظاهرات مردم و بویژه جوانان که همه ساله بمناسبت بزرگداشت رفقا رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت در برلین صورت می گیرد، بی شک بزرگترین همایش و برآمد جنبش چپ در اروپا است. این حضور پرتوان مردم، فقط برای حضور و پاسداشت و یادآوری از آنچه که در سالهای پیش صورت گرفته نیست، بلکه نشانگر نیرو و همبستگی جنبش چپ نیز می باشد. باید با صدای بلند به جهان نشان داد و یادآوری کرد و از مردم خواست که به سمت و سوی سیاستگذاری در کشور هایشان حساسیت بیشتر نشان بدهند و اثرگذار باشند. چپ باید خود را بیازماید و خود را نشان بدهد و در عرصه سیاست و جامعه، آرزوها، برنامه و نوع مبارزه و ارزشهای خود را عرضه نماید. چپ باید عرصه های نزدیکی و اتحادهای خود را نشان بدهد و اعلام نماید که معنای مبارزه مشترک، الزامی برای انطباق دیدگاه ها نیست، بلکه تلاش در پیدا کردن راه حلها و سیال کردن سیاستها و تصمیم گیریها است. چپ با هم و در کنار هم رشد می کند و بر سیاست تاثیر می گذارد. بی شک با حضور هر چه بیشتر و ارائه ارزشهای خود، به تقویت خود و اطمینان و اعتماد و جلب مخاطبان خود نیز کمک می کند.
جنگها و بحرانهای بزرگ اجتماعی و اقتصادی و نابرابریها، دلمشغولی همیشه چپها بوده اند. هر مراسم و بزرگداشت و فراخوانی که حتی مقدار کمی بار و احساس آزادی برای ما همراه داشته باشد ارزشمند است. با شرکت و حضور ما در آن احساس مطلوبی به ما دست می دهد و به جا می گذارد. شرکت ما یک یادآوری، یک اعلام حضور، یک تعلق و یک احساس است. اما آنچه مهم است و باید گفت و تکرار هم کرد این است که این یادآوریها برای ایده هایی است که همیشه مورد گفتگوهای ما بوده و خواهند بود و نباید از صحنه زندگی ما دور یا فراموش شوند. ما باید در این بزرگداشتها شرکت نماییم، آن طور که مادر و پدرهای ما شرکت کردند، آن طور که ما شرکت کردیم و آن طور که فرزندان ما ادامه خواهند داد. چپ باید به مبارزه خود برای جهانی دیگر و بهتر ادامه دهد. بویژه که این خیل عظیم کشته شدگان و زنده یادان, همیشه به ما و رابطه سکوت و جنایات اخطار می دهند.
ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه با دفن جسد مومیایی شده 'ولادیمیر لنین' بنیانگذار شوروی که در آرامگاه ویژه ای در میدان سرخ نگهداری می شود، مخالفت کرد.
به گزارش ایرنا، پوتین در فیلمی به نام والاعام که شامگاه یکشنبه از شبکه تلویزیونی روسیه1 پخش شد انتقادها از نگهداری جسد مومیایی شده لنین در آرامگاهی در میدان سرخ را نادرست خواند.
والاعام نام جزیره ای در دریاچه ای به نام لادوژ در شمال روسیه است که در آن صومعه بزرگ و قدیمی قرار گرفته است.
رئیس جمهوری روسیه در این فیلم خاطرنشان کرد که ایدئولوژی کمونیسم که 70 سال پایه و اساس سیستم سیاسی شوروی بود، موارد تشابه بسیار زیادی با مسیحیت دارد.
وی گفت: تقریبا تمام مفاهیم کلیدی این جنبش (کمونیسم) از جمله ایده آزادی های اساسی، برابری و عدالت در کتاب انجیل مورد تاکید قرار گرفته است؛ قوانین زیربنایی کمونیسم هم از کتاب مقدس (انجیل و تورات) اقتباس شده است.
پوتین گفت: تصمیم بلشویک ها برای نگهداری جسد لنین در مقبره پس از مرگ بجای دفن در زمین نیز با توجه به این امر گرفته شده است.
رئیس جمهوری روسیه لنین را به مقدسین مسیحی تشبیه کرد و گفت: جسد لنین که در آرامگاه قرار گرفته است چه فرقی با بقایای جسد و اشیاء باقی مانده از مقدسین دارد.
وی افزود: وقتی به من می گویند که در مسیحیت چنین رسم و سنتی وجود ندارد (که مرده را دفن نکنند) من در پاسخ می گویم چطور وجود ندارد، شما به کوه آفون در یونان که زیارتگاه مسیحیان ارتدوکس است، نگاه کنید، همچنین در روسیه بقایای جسد و اشیاء متعلق به مقدسین مسیحی در عبادتگاه ها نگهداری می شود.
جسد لنین به صورت مومیایی از سال ۱۹۲۴ تاکنون در میدان سرخ واقع در مرکز شهر مسکو زیر بقعه ای موسوم به آرامگاه سرخ در خارج از کاخ کرملین قرار دارد و به محلی برای بازدید گردشگران تبدیل شده است.
زنی 48 ساله به نام «سیتا» اهل هند، 12 هفته پیش از موعد مقرر زایمان کرد و نوزادش در حالتی به دنیا آمد که شرایط لازم برای ادامه حیات را نداشت.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، پزشکان با نگه داشتن این نوزاد به مدت 6 ماه در بیمارستان آن هم تحت مراقبتهای ویژه پزشکی توانستند این نوزاد دختر را که حتی روز اول به درستی قادر به درست نفس کشیدن نبود از مرگ نجات دهند و به سلامت تحویل خانواده اش دهند.
اکنون این دختر در وضعیتی کاملا استاندارد و بدون مشکل به سر میبرد و پزشکان سلامتش را تایید کرده اند. آنها همچنین با بررسی وضعیت مغز و چشمهای او به نتایج رضایتبخشی دست یافتند که نگرانی هایشان را برطرف کرد.
گفتنی است؛ این نوزاد هندی هنگام تولد تنها "400" گرم وزن داشت و اکنون به وزن 5.2 کیلوگرم رسیده است.
هفتمین سالگرد پیروزی انقلاب مردم تونس علیه حکومت "زینالعابدین بنعلی"- شهر تونس
سیاره ابر زمین کشف شد

شهروند - دانشمندان با بررسی اطلاعات تلسکوپ کپلر موفق به کشف ۵ سیاره بزرگتر از زمین شده اند که در فاصله ۶۲۰ سال نوری زمین قرار دارند.
به گزاری مهر به نقل از اینترنشنال بیزینس تایمز، «شهروند- دانشمندان» توانسته اند ۵ سیاره خارج از منظومه شمسی را با بررسی اطلاعات تلسکوپ فضایی کپلر کشف کنند.
این ۵ سیاره بخشی از یک منظومه هستند که در فاصله ۶۲۰ سال نوری از زمین و در صورت فلکی Aquarius قرار داد. همه سیاره ها ابر زمین (از زمین بزرگتر) هستند، به طوریکه حجم شان دو تا سه برابر زمین است.
برخلاف مدار بیضوی سیاره های منظومه شمسی به دور خورشید، مدار این سیارات دور ستاره شان متمرکز است. همچنین این سیاره ها در فاصله ای بسیار نزدیک به ستاره مدار می کنند. به طوری که مدار دورترین سیاره فقط ۱۳ روز طول می کشد. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که سیارات مذکور بسیار داغ هستند.
این منظومه K۲-۱۳۸ نام گرفته است و اندازه مدار هر یک از سیاره ها نسبتی از مدار سیاره دیگر به دور ستاره است. این روند نشان می دهد سیاره ها طی میلیون ها سال به طور همزمان در یک صفحه متحرک و قبل از نزدیک شدن به ستاره منظومه شکل گرفته اند.
محققانMIT و دانشگاه فناوری کالیفرنیا این کشف را روز پنجشنبه در دویست و سی و یکمین اجلاس بنیاد ستاره شناسان آمریکایی اعلام کردند.
شهردار تهران در جلسه امروز شورای شهر با ارائه گزارش 100 روزه شهرداری و بررسی عملکرد شهرداری قبلی از قراردادهای شهرداری با ناجا که پولش صرف انتخابات شد، افشاگری کرد.
به گزارش عصر ایران به نقل از ایسنا، محمدعلی نجفی در ارائه گزارش خود با بیان اینکه متاسفانه در بررسی پروندههای شهرداری به مواردی از سوء استفاده برخوردیم که باید از طریق مراجع قضایی پیگیری شود گفت: اواخر سال 95 شهرداری با یکی از شرکتهای نیروی انتظامی قراردادی را در خصوص تدوین شاخصهای ارزیابی عملکرد به مبلغ یک میلیارد تومان به امضاء رسانده است که شاید ارزش واقعی آن حتی 10 میلیون تومان هم نبوده است.
وی با بیان اینکه متاسفانه آخرین پرداخت به این موسسه اول مرداد 96 و پس از انتخابات بوده و 850 میلیون تومان به این قرارداد پرداخت شده است، گفت: ما در بررسیهای بیشتر دریافتیم که یک قرارداد دیگر در تاریخ 2 مرداد 96 منعقد شده که در روز قرارداد پرداختی صورت گرفته است.
شهردار تهران با بیان اینکه این دو قرارداد مجموعا یک میلیارد و 430 میلیون تومان ارزش داشته است، گفت: در بررسیهای بیشتر متوجه شدیم که درست است این مبلغ به حساب شرکت مذکور واریز شده اما تنها 173 میلیون تومان را به این شرکت داده و مابقی را به یک حساب دیگر که متعلق به رئیس دفتر یکی از معاونین قبلی بوده واریز کردند و این پول نیز خرج انتخابات شده است. این در حالیست که آن فرد مذکور مکتوب اقرار کرده که از 173 میلیون تنها 20 میلیون به خودش تعلق گرفته و مابقی سهم دیگران بوده است.
وی با بیان اینکه بررسیها نشان داده که رقم بدهی ثبت شده شهرداری 29 هزار و 510 میلیارد تومان بوده است، گفت: 22 هزار و 600 میلیون تومان نیز رقم بدهی ثبت نشده شهرداری است و پیش بینی کردیم که حدود 8000 میلیارد تومان نیز بدهی احتمالی داریم و بر همین اساس بدهی شهرداری در حوزه ثبت شده، ثبت نشده و بدهی احتمالی حدود 52 هزار و 100 میلیارد تومان است که سه برابر بودجه فعلی شهرداری است.
مهمترین بخش از سخنان نجفی به شرح زیر است:
قرارداد میلیاردی شهرداری که هزینه انتخابات شد
اصلی ترین رویکرد استراتژیک ما برای اداره شهر تهران نیز مبارزه با فساد است.
در اواخر اسفند ماه ۹۵ قراردادی با یک فردی در دانشگاه پلیس به مبلغ یک میلیارد تومان برای تدوین شاخص ارزیابی عملکرد بسته شده است. ایشان هم بعد از مدت ها یک گزارشی داده که شاید ارزش کارشناسی ۱۰ میلیون تومان هم نباشد.
حدود ۸۵۰ میلیون تومان از این رقم پرداخت شده و جای تاسف است آخرین پرداخت در تاریخ یک مرداد ۹۶ بوده است حتی بعد از انتخابات شوراها و قطعی شدن تغییر و تحول در مدیریت شهرداری صورت گرفته است.
بررسی کردیم دیدیم یک قرارداد دیگری در تاریخ دو مرداد ۹۶ با همین آقا بسته شده است به مبلغ ۷۳۰ میلیون تومان که آخرین پرداخت دو پنج 96 بوده است یعنی روز قرارداد با روز پرداخت یکی بوده است و ۵۸۴ میلیون تومان به ایشان پرداخت شده است.
این آقا مدعی است از کل مبلغ ۱ میلیارد و ۵۳۴ میلیون تومان، تنها ۱۷۰ میلیون به خودش دادند و بقیه را به حساب ایشان ریختند و ایشان به به حساب یکی از روسای دفتر معاونان شهرداری ریخته و به ادعای آقای دوم این پول در انتخابات خرج شده است.
در همان ۱۷۳ میلیون تومانی که به این آقا داده شده است مکتوب اعلام شده است ۲۰ میلیون سهم خودش بوده و بقیه سهم دیگران.
یعنی از دو قرارداد یک میلیارد و ۷۳۰ میلیون تومانی مجری ۲۰ میلیون و افراد دیگر ۱۴۰ – ۱۵۰ میلیون گرفته اند و حدود یک میلیارد و خرده ای از طریق رئیس دفتر یکی از معاونان شهردار به فعالیت های عام المنفعه انتخاباتی برگشت داده شده است.
میزان برگشتی برخی از مجلات همشهری بیش از ۴۰ درصد است. سال ها پول دادیم این نشریات و مجلات را در همشهری منتشر کردیم. البته ما چهار نشریه را تعطیل کردیم و بقیه هم فعلا زورمان به هیات مدیره همشهری نمی رسد که یک مقدار انقلابیتر عمل کند.
در همشهری هم وضعیت مالی افتضاحی وجود دارد.
اراضی عباسآباد می تواند یک منطقه استثنایی در شهر تهران از نظر فرهنگی باشد. در سال ۹۰ قراداد یک هتل بسته شده که مغایر با طرح جامع اراضی عباس آباد است.
بخشی از این اراضی به نهاد انتظامی و نظامی داده شده است و متاسفانه چون قرارداد بسته شده برای جلوگیری از کار آنها مشکلات حقوقی وجود دارد.
سرانه فرهنگی و اجتماعی ویژه بانوان چهار صدم متر مربع است و این سرانه در بخشی از مناطق صفر است.
در سازمان فرهنگی هنری شهرداری، حمایت های شهرداری بیش از ۴ برابر شده است که ۶۴ درصد بودجه های حمایتی به فعالیت های مذهبی و بقیه به سایر فعالیت ها اختصاص یافته است
دادستان عمومی و انقلاب کرمانشاه گفت:تلاشها به منظور دستگیری عوامل قتل ۴ زن عضو یک خانواده که دیروز در کرمانشاه اتفاق افتاد، ادامه دارد.
به گزارش روابط عمومی دادستانی کل کشور، محمد حسین صادقی گفت: در پی وقوع یک فقره قتل در اسفندماه سال 95، وراث مقتول شامل فرزندانش با وجود مخالفت برادران مقتول اعلام گذشت کردند و همین موضوع موجب دلخوری دو برادر مقتول شده و در پی آن، روز گذشته هنگام حضور همسر و سه دختر آن مرحوم بر سر مزار پدرشان، با حضور در آنجا اقدام به قتل هر چهار زن کردهاند.
دادستان کرمانشاه افزود: متهمان پس از وقوع قتل که با استفاده از دو قبضه سلاح کلاشینکف صورت گرفته، با یک دستگاه پراید اقدام به فرار کرده و چند ساعت بعد از وقوع جنایت، خودروی حامل آنان در محل جاده روستای پشتهکش کرمانشاه کشف شده است.
صادقی با اشاره به تماس تلفنی دادستان کل کشور با وی مبنی بر جدیت و فوریت در شناسایی و دستگیری عوامل دخیل در جنایت گفت: بلافاصله پس از دریافت گزارش این جنایت با حضور بازپرس ویژه قتل و گروه بررسی صحنه جرم در محل، دستگیری متهمان با به کارگیری ماموران مجرب در دستور کار قرار گرفت.
وی تاکید کرد: حسب دستور دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان مقرر شد با تشکیل کمیته ای مشترک با حضور عوامل انتظامی و امنیتی، نسبت به اجرای دستورات قضایی با هدف دستگیری متهمان اقدام و تدابیر لازم جهت پیشگیری از احتمال اقدامات تلافی جویانه اتخاذ شود.
روزنامه «ایران» نوشت: «هفته گذشته یکی از سایتهای نفتی، خبری را با عنوان کشف فساد مالی در وزارت نفت منتشر کرد و نوشت فرد اختلاسکننده گرینکارت کانادا داشت و از طریق ترکیه راهی این کشور شد.
این خبر هنوز هم در ابهام است؛ چرا که یک منبع آگاه در گفتوگو با روزنامه ایران خبر داده است که تیمهای کارشناسی وزارت اطلاعات و قوه قضائیه در حال بررسی این پرونده هستند تا بتوانند اطلاعات دقیقتری را از این ماجرا به دست بیاورند. این تیم کارشناسی به دنبال آن است که ببیند مسئول خزانهداری مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت در این سوءاستفاده مالی تنها بوده است یا با همکاری چندین نفر توانسته چنین کاری را انجام دهد. این فرد طبق گفته منبع آگاه از سال ۸۸ اقدام به سوءاستفاده مالی کرده است و تا همین اواخر به سوءاستفاده مالی مشغول بوده است. به گفته او معلوم نیست که این فرد تا کنون توانسته است از ترکیه خارج شود یا خیر اما چون گرینکارت کانادا را دارد، به احتمال زیاد درصدد عزیمت به کانادا است. کشوری که چند سال پیش پناهگاه محمود خاوری از متهمان اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی شد. به هر ترتیب آن گونه که این منبع آگاه میگوید، خبری از کارمند مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت که هنوز مشخص نشده چقدر سوءاستفاده مالی کرده است، نیست.
این منبع آگاه به خبرنگار روزنامه ایران گفت: تیمهایی از وزارت اطلاعات و قوه قضائیه در حال بررسی پرونده کارمند زیر مجموعه وزارت نفت هستند تا ببینند وی چگونه سوءاستفاده مالی کرده است و آیا در این موضوع همکارانی داشته است یا خیر. وی با بیان این که نمیتوان عدد مشخصی از میزان اختلاس صورت گرفته توسط کارمند مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت اعلام کرد، افزود: تا زمانی که بررسی تیمهای کارشناسی به پایان نرسد نمیتوان عدد سوءاستفاده مالی را بیان کرد.
این منبع آگاه در پاسخ به این سؤال که برخی از رسانهها رقم سوءاستفاده مالی را ۱۰۰ میلیارد تومان اعلام کردند و آیا این رقم صحت دارد، گفت: نمیدانیم این عدد از کجا استخراج شده است. این احتمال وجود دارد که با اتمام بررسیها عدد اختلاس بیشتر یا حتی کمتر باشد. بدین جهت بیان کردن عدد در شرایط فعلی تنها در حد گمانهزنی است.
وی یادآور شد: از سال ۸۸ سوءاستفاده مالی توسط مسئول خزانهداری یا همان کارمند ساده در مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت آغاز شده و تا چندی پیش نیز ادامه داشته است اما صحبت کردن در این خصوص مستلزم داشتن اطلاعات کافی است. طبق شنیدههای ما خانواده این فرد در خارج از کشور هستند و مسئول خزانهداری هم به خارج از کشور متواری شده است.
در این میان کسری نوری، سخنگوی وزارت نفت نیز هفته گذشته در پی رسانهای شدن خبر سوءاستفاده مالی توسط یک کارمند ساده در وزارت نفت گفته بود: مسئولان امور مالی مدیریت اکتشاف به تازگی در بررسی اسناد مالی خود با تخلف انجام شده توسط یکی از کارمندان امور مالی این مجموعه مواجه شدند که بلافاصله موضوع را به مراجع اطلاعاتی و قضایی گزارش دادند.
وی ادامه داده بود: وزیر نفت دستور داده است تا سازمان حسابرسی به عنوان بازرس قانونی شرکت نفت و همینطور حسابرسی داخلی این شرکت ضمن انجام تحقیقات دقیق برای روشن شدن ابعاد موضوع و تعیین میزان سوءاستفاده اقدام کنند. همچنین وزیر نفت دستور برکناری و آماده به خدمتشدن تعدادی از مسئولان ذیربط را که در انجام مسئولیتهایشان بیدقتی و اهمال کردهاند هم صادر کرده است.»
زنان 'پر استقامتتر' از مردان هستند
زنان واقعا پر استقامتتر از مردان هستند.
اگر همیشه سر این موضوع با دوستانتان بحث میکردید، حالا یک تحقیق علمی هم دارید که در راستای ادعایتان طرح کنید.
نتایج یک مطالعه جدید نشان میدهد که در شرایط بسیار سخت مثل قحطی، شیوع بیماریهای واگیردار، یا حتی اسارت، زنان بیش از مردان دوام میآورند.
در عصر حاضر نیز زنان تقریبا همه جای دنیا بیش از مردان عمر میکنند. مثلا در انگلستان، امید به زندگی برای زنان ۸۳ سال است و برای مردان ۷۹.۵ سال. (در اسکاتلند این ارقام به ترتیب ۸۱ و ۷۷ است.)
مطالعه اخیر در دانشگاه جنوبی دانمارک و روی هفت نمونه تاریخی که جوامع بشری در شرایط بسیار سخت قرار گرفته بودهاند، انجام شده. هدف مطالعه درک بهتر اختلاف عمر بین زنان و مردان بوده.
از نمونههایی که محققان این دانشگاه مطالعه کردهاند، میتوان به قطحی ایرلند بین سالهای ۱۸۴۵ و ۱۸۴۹ میلادی و دو شیوع سرخک در ایسلند در سالهای ۱۸۴۶ و ۱۸۸۲ میلادی اشاره کرد. نمونه دیگر تجربه بردههای لیبریایی است که اوایل قرن نوزدهم میلادی در آمریکا آزاد شدند و به آفریقا بازگشتند و بسیاری چون در معرض بیماریهایی که در آمریکا نبود قرار گرفتند، مردند.
در همه این نمونههای تاریخی، امید زندگی به شدت کم شد. مثلا در شیوع سرخک در ایسلند (۱۸۸۲)، امید زندگی برای زنان از حدود ۴۴ سال به حدود ۱۹ سال رسید، و برای مردان از حدود ۳۸ سال به اندکی زیر ۱۷ سال.
محققان دانشگاه جنوبی دانمارک مشاهده کردهاند که در همه جوامع مورد بررسی، و تقریبا در همه گروههای سنی، نرخ مرگومیر زنان کمتر بوده، و جز یک مورد استثناء زنان بیش از مردان عمر میکردهاند.
ادعای این محققان این است که دلیل اصلی اختلاف امید به زندگی بین زنان و مردان، نرخ مرگومیر نوزادان است. آنها میگویند: "در شرایط بسیار سخت و کشنده، نوزادان دختر بهتر از نوزادان پسر مقاومت میکردند".
و بر این مبنا نتیجه گرفتهاند که: "این واقعیت که در شرایط بسیار سخت، و در بدو تولد که تفاوتهای رفتاری و اجتماعی دو جنس کمینه است، مادهها بیش از نرها زنده میمانند، شاهدی است بر این فرضیه که برتری زنان در بقا دلایل بنیادی زیستشناختی دارد".
نویسندگان گزارش تأکید کردهاند که بر اساس یافتههای این تحقیق مزیت زنان به مردان در محیطهای مختلف کم و زیاد میشود و عوامل اجتماعی هم روی آن تأثیر دارد.
آنها به نتایج تحقیقهای دیگر اشاره کردهاند که اختلاف هورمونی را عامل اختلاف مرگومیر زن و مرد میداند. مثلا استروژن که در زنان بیش از مردان یافت میشود، خاصیت ضدتورمی دارد. در حالی که تستسترون که در مردان بیشتر است، ممکن است باعث ضعف سیستم ایمنی بشود.
پروفسور ویرجینیا زارولی، سرپرست این تیم تحقیقاتی، میگوید: "شرایط مردم در نمونههایی که بررسی کردیم حقیقتا وحشتناک بود. و با اینکه در این دورههای بحران مزیت بقای زنان افت میکرد، همچنان آنقدر بود که بیش از مردان زنده بمانند. یعنی حتی در دورههایی که مرگ و میر زیاد بود، زنان بیش از مردان عمر میکردند".
جهش ژن سرطان پستان تاثیری بر طول عمر 'ندارد'
جهش در دو ژن BRCA۱ و BRCA۲ احتمال سرطان پستان را چهار تا هشت برابر میکند.
تحقیقی که در بریتانیا روی ۲۷۳۳ زن انجام شده نشان میدهد که برداشتن هر دو پستان طول عمر زنان را تا ده سال پس از تشخیص سرطان افزایش نداده، از این رو متخصصان می گویند زنان باید بدون عجله تصمیم بگیرند که آیا جراحی گزینه مناسبی برای آنها هست یا نه.
ژن BRCA به ژن آنجلینا جولی معروف شده، بعد از اینکه این ستاره سینما هر دو پستانش را با جراحی برداشت چون متوجه شده بود که احتمال ابتلای او به سرطان پستان ۸۷ درصد است.
جهش در این ژنها باعث میشود که DNA توانایی اصلاح خود را از دست بدهد و به این ترتیب احتمال سرطان افزایش پیدا کند. این ژنها به جز سرطان پستان احتمال سرطان تخمدان و پروستات را هم افزایش میدهند. آنجلینا جولی دو تخمدان و لولههای رحم خود را هم برای پیشگیری از سرطان با جراحی برداشته است.
در بریتانیا بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸، از ۲۷۳۳ زن ۱۸ تا چهل ساله که در بیمارستانهای این کشور برای سرطان پستان درمان شدند، دوازده درصد ژن جهش یافته BRCA داشتند. پژوهشگران در تحقیقی که نتایجش در نشریه سرطان شناسی لنست منتشر شده، این زنان را که ژن جهش یافته داشتند تا ده سال بعد دنبال کردند.
در این ده سال ۶۵۱ زن به دلیل سرطان پستان درگذشتند، اما نکته مهم این بود که زنانی که ژن جهش یافته داشتند، شانس زنده ماندنشان در سال دوم، پنجم و دهم با کسانی که ژن جهش یافته نداشتند تفاوتی نمیکرد. ضریب توده بدنی و قومیت هم تفاوتی در طول عمر این زنان ایجاد نمیکرد.
یک سوم زنانی که ژن جهش یافته داشتند هر دو پستانشان با جراحی برداشته شد اما به نظر میرسد که تا ده سال بعد از تشخیص، جراحی تاثیری بر طول عمر آنها نداشته است.
پروفسور دایانا اکلس استاد دانشگاه ساوتمپتون و نویسنده این تحقیق، میگوید: "به زنانی که سرطان پستانشان زود تشخیص داده میشود و ژن جهش یافته دارند، بلافاصله بعد از تشخیص یا بعد از شیمی درمانی توصیه میشود هر دو پستان را با جراحی بردارند."
"اما یافتههای ما دال بر این است که لازم نیست در کنار درمانهای دیگر، جراحی هم بلافاصله انجام شود."
"البته شاید جراحی در کاهش خطر بیماری در درازمدت مفید باشد، مثل دو تا سه دهه بعد از تشخیص اولیه."
فیونا مک نیل، فوق تخصص جراحی پستان که در این تحقیق مشارکت نداشته میگوید: "این تحقیق به زنان، بخصوص آنها که فاقد سه گیرنده (triple negative) یا حامل ژن BRCA هستند اطمینان خاطر میدهد که نگهداشتن پستانها و پرتودرمانی در ده سال اول بعد از تشخیص، گزینه بیخطری است و برداشتن هر دو پستان به عنوان درمان اولیه ضروری یا الزامی نیست."
"از این نظر، زنان جوانتر مبتلا به سرطان پستان باید سر فرصت به این موضوع فکر کنند که آیا برداشتن هر دو پستان -به عنوان استراتژی کاهش خطر در درازمدت- گزینه درستی است یا نه."
سرطان پستان سه منفی نوعی سرطان پستان است که سلولهای سرطانی فاقد گیرنده استروژن، پروژسترون و پروتئین HER۲ است. این نوع سرطان بیشتر در زیر چهل سال و در سیاهپوستان دیده می شود. برخی از زنانی که سرطان پستان سه منفی دارند ممکن است ژن معیوب BRCA۱ هم داشته باشند.
در پی کشف سوء استفاده مالی یکی از کارکنان مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت ایران، مدیرکل روابط عمومی وزارت نفت توضیحاتی ارائه کرد.
به گزارش ایسنا، کسری نوری اظهار کرد: مسئولان امور مالی مدیریت اکتشاف به تازگی در بررسی اسناد مالی خود با تخلف انجام شده توسط یکی از کارمندان امور مالی این مجموعه مواجه شدند که بلافاصله موضوع را به مراجعه اطلاعاتی و قضایی گزارش دادند.
به گفته وی، فرد متخلف از کارمندان رسمی شرکت نفت و دارای ۳۰ سال سابقه خدمت بوده و آن گونه که به نظر میرسد ظاهرا تخلفات خود را از سال ۱۳۸۸ آغاز کرده و پس از کشف این تخلف توسط مسئولان شرکت نفت با احساس خطر دستگیری از کشور متواری شده است.
نوری گفت: وزیر نفت دستور داده است سازمان حسابرسی به عنوان بازرس قانونی شرکت نفت و همینطور حسابرسی داخلی این شرکت ضمن انجام تحقیقات دقیق برای روشن شدن ابعاد موضوع و تعیین میزان سوء استفاده اقدام کنند. همچنین وزیر نفت دستور برکناری و آماده به خدمت شدن تعدادی از مسئولان ذیربط را که در انجام مسئولیت های شان بیدقتی و اهمال کردند، هم صادر کرد.
مدیرکل روابط عمومی وزارت نفت اظهار کرد: در حال حاضر پیگیریهای قضایی و اطلاعاتی برای استیفای حقوق مردم با جدیت در حال انجام است و اطلاعات تکمیلی با روشن شدن بیشتر موضوع به آگاهی عموم خواهد رسید.
در پی کشف سوء استفاده مالی یکی از کارکنان مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت ایران، مدیرکل روابط عمومی وزارت نفت توضیحاتی ارائه کرد.
به گزارش ایسنا، کسری نوری اظهار کرد: مسئولان امور مالی مدیریت اکتشاف به تازگی در بررسی اسناد مالی خود با تخلف انجام شده توسط یکی از کارمندان امور مالی این مجموعه مواجه شدند که بلافاصله موضوع را به مراجعه اطلاعاتی و قضایی گزارش دادند.
به گفته وی، فرد متخلف از کارمندان رسمی شرکت نفت و دارای ۳۰ سال سابقه خدمت بوده و آن گونه که به نظر میرسد ظاهرا تخلفات خود را از سال ۱۳۸۸ آغاز کرده و پس از کشف این تخلف توسط مسئولان شرکت نفت با احساس خطر دستگیری از کشور متواری شده است.
نوری گفت: وزیر نفت دستور داده است سازمان حسابرسی به عنوان بازرس قانونی شرکت نفت و همینطور حسابرسی داخلی این شرکت ضمن انجام تحقیقات دقیق برای روشن شدن ابعاد موضوع و تعیین میزان سوء استفاده اقدام کنند. همچنین وزیر نفت دستور برکناری و آماده به خدمت شدن تعدادی از مسئولان ذیربط را که در انجام مسئولیت های شان بیدقتی و اهمال کردند، هم صادر کرد.
مدیرکل روابط عمومی وزارت نفت اظهار کرد: در حال حاضر پیگیریهای قضایی و اطلاعاتی برای استیفای حقوق مردم با جدیت در حال انجام است و اطلاعات تکمیلی با روشن شدن بیشتر موضوع به آگاهی عموم خواهد رسید.
در روزهای گذشته عدهای از دوستان و هموطنان، جویای نظر و واکنشم نسبت به اعتراضات رخ داده در کشور بودند.
ایران نوشت: چندین بار دست به نوشتن بردم اما نوشتهها، متأثر از احساساتم آن نبود که میخواستم. امروز سعی دارم به دور از احساسات در اینباره بنویسم.
چند سال پیش در مقدمه کتاب فیلمنامههایم نوشتم:«اگر با این نوشتهها توانسته باشم جسارت پرسشگری را در تماشاگران تقویت کرده و ترسشان را از کاشتن بذر سوال در ذهنها بکاهم از زمانی که برای نوشتن صرف کردهام راضی و خوشنودم که دنیای امروز پیش از آنکه به مقام و مسئول پاسخگو نیاز داشته باشد محتاج مردمیست پرسشگر. مردمی که از گذاشتن علامت سوال در برابر هر آنچه برایشان ثابت و قاطع است نهراسند.»
این روزها خبرها و مطالب زیادى درباره اعتراضات در نقاط دور و نزدیک کشور شنیده و خواندهایم. کلمهای که در بسیاری از این نظرات و بحثها استفاده کلیدی و مکرر شده «مطالبه» است. مطالبات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی.
اما در کنار همه این مطالبات و در دایرهای گستردهتر، آنچه در این سالها بخشى از مردم را به اعتراض در شکلهای مختلف واداشته، پرسشهای بیپاسخیست که در طی این چند دهه در همه زمینهها از سر پنهانکاری و مصلحتجویی یا نادیده گرفته شده و بیپاسخ مانده و یا به آنها پاسخهای غیرواقعی و توهمآلود داده شده.
بیاعتنایی به چراها و پرسشهای انباشته شده در جامعه، برخلاف تصور کسانی که بالاترین وظیفهشان پاسخگوییست، حاصلش نه فراموشی و آرامش که تحقیر اجتماعیست و زخم ملتهب تحقیر، مهمترین و قویترین عامل خشم. هیچ خشمی به اندازه خشم تحقیرشدگی ماندگار و عمیق نیست. به سکوت واداشتن، بازداشت و تهدید پرسشگران به معنای از میان رفتن پرسشها نیست. پرسشها باقیاند و در گوشه ذهنها در حال تکثیر.
با تأثر و همدردی با خانوادههای داغدار و همه آسیبدیدگان این اعتراضات و یاد نوجوان عزیز همشهریام «آرمین صادقی» که این روزها چشمهای سرشار از میل به زندگیاش لحظهای از نظرم دور نمیشود.
اصغر فرهادى
متهمی که ۳۰۰ فقره سرقت در پروندهاش دارد، خود را دزد با مرامی میداند.
به گزارش رکنا، چهارشانه و تنومند است با صورتی گوشتالو و ته ریشی زبر و خشن. با صدایی خشدار و دو رگه اما چشمهایی که برقش شبیه برق چشمهای جان کوچولو است. با هر کلمهای که میگوید، لبخند میزند و سرش را تکان میدهد؛ نه از سر لودگی، از سر شرمندگی. به قول خودش لات است؛ از آن با مرامهایش، از همانهایی که حتی خلاف هم میکنند حواسشان جمع است تا پا روی ضعیفتر از خودشان نگذارند.
افسر پروندهاش میگوید بیشتر از 300 خودروی سرقتی در آخرین پروندهاش ثبت شده؛ از مزدا 3 تا پرشیا. دزدهایی که میگویند کم نبوده وقتهایی که دلشان به حال صاحب خودروهایی که دزدیده بودند سوخته و ماشین را صحیح و سالم برگرداندهاند سرجایش؛ دست نخورده...
بچه کجایید؟
بچه یافت آبادم؛ هر سه بچه یک محل هستیم. از بچگی با هم کار میکردیم.
سابقه داری؟
سه چهار موردسابقه سرقت داخل خودرو دارم.
چه خودروهایی سرقت میکردید؟
بیشتر از همه پارس، پرشیا، سمند. از همینها البته مزدا 3 و ماکسیما هم بود.
خب دزدیدن کدومش سختتره؟
فرق چندانی نداره. پارس و داخلیها که هیچی، مزدا 3 و ماکسیما رو با بشکن میزدیم.
بشکن؟
آره. اسمش رو گذاشتیم بشکن؛ بین ماشینکارا به بشکن معروفه. باهاش قفلهاشون رو باز میکردیم.
این دفعه چند تا سرقت توی پروندت داری؟
این سری 300 تا 400 تا خودرو.
بیشتر چه ماشینهایی؟
پرشیا؛ اونم سفید آخه خودمون پرشیا سفید داشتیم. خب وقتی پرشیا سفید میزدیم، سریع پلاک پرشیا خودمون رو میذاشتیم روش و تا 10 روز ماشین دست خودمون بود؛ توی این مدت هم اگر مامور شک میکرد و استعلام میگرفت، مشکلی نبود.
چقدر درآمد داشتی؟
روزی بین دو تا سه میلیون تومن.
خب با این درآمد چی کار میکردی؟
با رفیقام خرج میکردم. خرج اونا میکردم، خرج مواد میشد.
چی مصرف میکنی؟
کوکایین؛ بعضی وقتها هم شیشه.
کوکایین؟!
آره؛ ساقی خودم رو داشتم. هفتگی ازش خرید میکردم.
چقدر خرجش بود؟
هفتهای یک پرشیا بهش میدادم و برای یک هفتهام کوکایین میگرفتم.
ازدواج کردی؟
آره.
همسرت میدونه کارت چیه؟
نه بابا. بهش گفتم توی آژانس کار میکنم.
قبل از این شغلت چی بود؟
با همین رفیقام توی کار خرید و فروش ماشین بودم؛ تصادفی میخریدم و بعد از تعمیر میفروختم.
بین این همه ماشین که دزدیدی، تا حالا شده دلت برای صاحب اونا بسوزه؟
آره! زیاد بوده.
خب چی کار کردی؟
منم آدمم. دزدم ولی آدم که هستم؛ هر کاری که شما بودی میکردی.
من بودم نمیدزدیدمش.
خب منم ندزدیدمش.
یعنی چی؟
یک بار جلوی هایپر استار رفتم سراغ یه پراید. درش رو باز کردم و راه افتادم. به خدا یک دقیقه نگذشته بود دیدم روی صندلی بغل راننده، یک کیسه دارو هست، دفترچه بیمهاش هم بود. بازش که کردم توی خیلی از صفحههاش مهر دکتر متخصص خورده بود؛ معلوم بود برای مریض بدحاله. منم همون لحظه دور زدم و ماشین رو گذاشتم سرجاش؛ توی داشبورد هم خیلی پول بود ولی به مولا دست به هیچی نزدم؛ ماشین رو همونجوری برگردوندم.
فقط اون دفعه هم نبود، بارها پیش آمده که ماشینی رو باز کردیم و میخواستیم ببریمش ولی پشیمون شدیم. حتی یه بار هم توی ماشین پول گذاشتیم برای صاحبش. آخه یه بار مادرم رفته بود دکتر 50 هزار تومن هم همراهش بود. وقتی برگشت دیدم داره گریه میکنه؛ خیلی ناراحت بود. بهم گفت پولش رو دزدیدن. انقدر ناراحت بود که حد نداشت. خب پیرزنه دیگه.
چرا؟ شما هم دزدی میکنی!
دزدم ولی آدمم. قبول دارم دزدی بده و به خدا به خاطر دزدیهایی که کردم همیشه سرم پایینه ولی یه جو مرام که دارم. سر همین ماجراها بود که دیگه سراغ پراید نرفتیم. خداییش دزدی از اونا خیلی ظلم بود.
تا حالا شده از خودت دزدی کنن؟
آره یه بار. اومدم نشستم توی ماشین و ضبطش رو روشن کردم ولی دیدم نمیکوبه؛ فهمیدم «ساب و باند» رو بردن. پیاش رو گرفتم آخر سر فهمیدم کار یکی از بچهمحلهای خودمون بود.
چطور شد دستگیر شدید؟
خیلی وقت بود مامورا دنبالمون بودن. خبرش بهمون رسیده بود. چند سری هم با مامورای کلانتری درگیر شدیم.حتی یک بار تعقیبمون کردن و فکر کنم یه خشاب رومون خالی کردن ولی فرار کردیم اما این بار فرق میکرد. توی باغ نشسته بودیم که یک دفعه دیدم مامورای آگاهی بالای سرمون وایستادن. ساعت چهار صبح. به خدا فکرش رو هم نمیکردیم دستگیرمون کنن خیلی حواسمون جمع بود ولی خب اینجا هم آخر کار ما بود.
خب میخوای چی کار کنی؟
نمیدونم ولی خیلی حالم بده. میخوام از یک جا شروع کنم و کارام رو جبران کنم. باید رضایت همه شاکیها رو بگیرم ولی خسته شدم از زندگیم؛ خسته شدم از خلاف.
بازدید گردشگران با قایق از نیلوفرهای آبی عظیم در رود پاراگوئه/عکس: خبرگزاری فرانسه
ایران نوشت: بیستم اردیبهشت سال 96 و در پی مرگ رئیس جوان یکی ازشعب مؤسسه مالی واعتباری آرمان در شهر کرج رسیدگی قضایی به پرونده اش شروع شد.
کارآگاهان جنایی وقتی در صحنه جنایت حضور یافتند با جسد مرد 30 ساله روبهرو شدند که دست ها و پاهایش بسته شده و دهانش را با یک چسب شیشهای بسته بودند.
پس ازانتقال جسد به پزشکی قانونی مشخص شد وی در اثر خفگی جان باخته است.دادستان کرج نیز درباره این جنایت گفته بود «ضارب یا ضاربان پس از ورود به خانه مقتول و بستن دست و پایش مرد جوان را کشته و متواری شدهاند. احتمال اینکه مشتریان یا افراد دیگری با دلایل مختلفی در این ماجرا دست داشته باشند نیز وجود دارد.»
سرانجام کارآگاهان پس از تحقیقات گسترده دریافتند فردی به نام ایرج 37 ساله که از سپردهگذاران مؤسسه بوده چند ماه قبل با مقتول درگیر شده و او تنها مظنون بشمار میآید،بنابراین ایرج تحت بازجویی قرار گرفت و در همان مراحل نخستین راز جنایت را فاش کرد و دیگر همدستش را لو داد. اما ادعا کرد همدستش نقشی در این قتل نداشته است.
صبح دیروز عامل اصلی جنایت، همراه همدستش مجید از زندان بهشعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز که به ریاست قاضی هدایت رنجبر و با حضور قاضی یزدانپور -مستشار دادگاه- تشکیل جلسه داده بود منتقل شدند وپای میز محاکمه ایستادند.
در آغاز محاکمه نماینده دادستان متن کیفرخواست را خواند و سپس اولیای دم قصاص عاملان قتل پسرشان را خواستند.آنگاه متهم ردیف اول برابر دادرسان ایستاد و در حالی که اشک میریخت، گفت: من قبول دارم که باعث قتل شدهام اما به هیچ عنوان قصد کشتن او را نداشتم.
ایرج گفت: من تولیدکننده کفش هستم که یک کارگاه کوچک داشتم. به خاطر مشکلاتی که برای کارگاه پیش آمده بود باید سرمایهام را از مؤسسه میگرفتم.من حدود 400 میلیون تومان پول در صندوق مؤسسه آرمان داشتم،اما وقتی برای پس گرفتن پولم مراجعه کردم متوجه شدم این مؤسسه ورشکست شده است.باورکنید حال خوبی نداشتم و شوکه شده بودم. سرانجام رئیس مؤسسه را در سرپرستی کرج پیدا کردم و با هم حرف زدیم. بعد قرار شد فردای همان روز تکلیف مرا روشن کند.
صبح فردا مراجعه کردم اما خبری از او نشد. چند روز گذشته بود و ایام سال نو نزدیک بود. من دیگر قید پولم را زده بودم که با خانوادهام به یزد رفتیم. چند هفته گذشته بود که وقتی همسرم را به بیمارستان برده بودم به طور اتفاقی رئیس مؤسسه را دیدم که سوار خودرو بود. همان موقع دنبالش رفتم و آدرس خانهاش را پیدا کردم. بعد از آن سراغ یکی از دوستانم که کفش فروشی داشت رفتم. به او گفتم تو سر و زبان بهتریداری بیا تا با هم برویم سراغ کسی که پولم را نمیدهد.حدود ساعت 9 و نیم شب بود که رفتیم به خیابان چهارصد دستگاه و زنگ در خانهاش را زدیم. خودش در را باز کرد و با تعارف خواست وارد خانه شوم. من برای حرف زدن داخل شدم و دوستم میثم بیرون ایستاده بود. آقای کرمی شروع به صحبت کرد و باز هم برای فردا قول داد. من به او گفتم که مثل دفعه قبل فرار نکنی که او عصبانی شد و صدایش را بالا برد و شروع به فحاشی کرد. بعد با هم دست به یقه شدیم که دوستم وارد منزل شد. از او دستبند پلاستیکی خواستم و دست مرحوم را بستم و نوار چسب به دهانش چسباندم. او را بلند کردیم و روی کاناپه نشاندیم. از دوستم خواستم سوئیچ خودرویم را بدهد و برود بیرون. چند دقیقه بعد چسب دهانش را باز کردم و با هم حرف زدیم.حتی برایش یک لیوان آب بردم که بعد او تهدیدم کرد و گفت آثار انگشتانم همه جا هست. من که ترسیده بودم و نمیدانستم چکار کنم دوباره به میثم زنگ زدم و گفتم برایم دستکش بیاورد. من همه آثار انگشت را پاک کردم. بعد دوباره با چسب دهانش را بستم و زدم بیرون. در حالی که نمیدانستم او خفه شده است.
قاضی رنجبر از متهم پرسید: آیا پولت را به مقتول سپرده بودی یا به بانک که سراغ او رفتی؟متهم پاسخ داد: من آنقدر نگران بودم که نمیدانستم چکار میکنم. این پول را با بدبختی و رنج بسیار بهدست آورده بودم و تمام زندگیام همین پول بود.نمیتوانستم تحمل کنم و ببینم حاصل تمام کارکردم به باد رفته است و کسی هم جواب درستی به من نمیدهد و....
پس از اظهارات متهم، وکیل او در جایگاه ایستاد و از موکلش دفاع کرد. سپس متهم دیگر پای میز محاکمه ایستاد،اما از وقوع قتل اظهار بیاطلاعی کرد وگفت: «هیچ نقشهای برای قتل نداشتیم و من فقط برای کمک به دوستم برای گرفتن پولش به آنجا رفته بودم. من الان 36سال سن و یک فرزند دارم که شغلم کفش فروشی است و هیچ سابقه کیفری هم ندارم. من کاملاً بیگناهم.
پس از اظهارات دو متهم و پایان جلسه، قضات وارد شور شدند تا رأی دادگاه را صادر کنند.
مسئول خدمات ایمنی و آتش نشانی شهرداری کهریزک گفت: یک دختر جوان 27 ساله ظهر امروز یکشنبه در یک منزل مسکونی در کهریزک بدلایل نامعلوم خود را حلق آویز کرد و به زندگی خود پایان داد.
حمید فروغی عصر یکشنبه در گفت و گو با ایرنا اظهار کرد: ظهر امروز یکشنبه یک مورد خودکشی در یک منزل مسکونی به سامانه 115 کهریزک گزارش شد که بلافاصله امدادگران آتش نشانی به محل حادثه اعزام شدند.
وی افزود: امدادگران آتش نشانی با حضور در محل حادثه با پیکر بی جان یک دختر جوان 27 ساله روبه رو شدند که با یک حلقه طناب خود را حلق آویز کرده بود.
وی خاطرنشان کرد: تحقیقات روی این موضوع جریان دارد وعلت این حادثه در دست بررسی است.
ساعت ۲۱ و ۴۸ دقیقه روز ۲۱ آبان ماه بود. زمین در کرمانشاه لرزید و در چشم به هم زدنی، همه چیز نابود شد. گویی عدد ۲۱ برای مردم کرمانشاه خوش یمن نبود.
خانههای زیادی تخریب شدند و از آن پس، چادر نشینی سهم ساکنان مناطق زلزله زده شد.
در تب و تاب روزهای اول زلزله، بسیاری این وعده را دادند که به کمک مردم میآیند. از دولتیها گرفته تا خیرین همه پای کار حاضر شدند، اما اکنون تب کمکها با گذشت مدت زمانی تاحدودی فروکش کرده است.
این روزها، هوا در مناطق زلزله زده سردتر از هر زمان دیگری است، آنقدر سرد که حتی یک ساعت ایستادن در آن هوا هم کار هر کسی نیست.
زنان و کودکان به عنوان آسیب پذیرترین قشر، این روزها در مناطق زلزله زده کرمانشاه حال و روز خوبی ندارند.
دستانشان ترک خورده، صورتشان از سرمای هوا قرمز شده و سرماخوردگی وجه اشتراک تمامی آنها است.
در شرایطی که گفته میشود بخش قابل توجهی از مردم زلزله زده کرمانشاه، کانکس دریافت کرده اند، اما هنوز خانوادههایی هستند که با وجود اولویتهایی که دارند موفق به دریافت کانکس نشده اند.
محمد محمودی، یکی از ساکنان منطقه ثلاث باباجانی، از مناطق زلزله زده کرمانشاه است.
نوزاد او روز سوم دی ماه به دنیا آمده و در این سرمای هوا، او را در چادر نگهداری میکنند.
محمد محمودی که خود دهیار ۲ روستای "کچل آباد" و "عبدالملکی اولیا" است در گفت و گو با خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری میزان درباره وضعیت این روزهای زندگی شان میگوید: پیش از زلزله، در منطقه "تازه آباد" ثلاث باباجانی مستاجر بودیم. زلزله که آمد، خانه مان تخریب شد و مجبور شدیم در همان حوالی چادری را برپا کنیم.
وی میگوید: زمان زلزله، همسرم ماههای آخر بارداری اش بود و شرایط خوبی نداشت. به هر زحمتی که بود، یک چادر از هلال احمر گرفتیم و در آن ساکن شدیم.
محمودی با اشاره به سرمای شدید هوا و دشواریهای زندگی در چادر میگوید: روزگارمان به سختی میگذرد. برای من تحمل کردن سرما شاید ممکن باشد، ولی نگهداری از یک نوزاد در این شرایط بسیار دشوار است.
وی میافزاید: نوزاد متولد شده ما دختر است. شاید واژه یخ زن برای خیلیها بی معنا باشد، اما دختر من به معنای واقعی شبها یخ میزند. به سختی او را گرم نگه میداریم و او از روزی که به دنیا آمده، دائما بیمار است.
دشواری زندگی در مناطق زلزله زده بر کسی پوشیده نیست و سرمای هوا، بارش باران و برف این سرما را صد چندان کرده است. در این شرایط، برخی از ارگانهایی که وظیفه در اختیار گذاشتن کانکس را برعهده داشته اند، آنطور که باید به این وظایف عمل نکرده اند.
از دهیار ۲ روستای "کچل آباد" و "عبدالملکی اولیا" سوال میکنم که چرا تاکنون موفق به دریافت کانکس نشده اید؟، او در پاسخ میگوید: شبکه بهداشت و درمان، زنان باردار را معرفی میکردند تا در اولویت دریافت کانکس قرار گیرند. نام همسر من هم در این لیست قرار گرفته بود و اکنون در شرایطی که چندی است فرزند ما به دنیا آمده، اما هنوز کانکس وعده داده شده به دست ما نرسیده است.
وی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه اکنون درآمد شما چقدر است؟ و آیا خودتان قادر به خرید کانکس هستید یا خیر؟، میگوید: ماهیانه ۶۰۰ هزار تومان درآمد دارم و با این درآمد، نمیتوانم کانکس تهیه کنم. پس اندازی هم ندارم که بتوانم به وسیله آن، یک کانکس برای خانواده ام تهیه کنم.
محمد محمودی، زندگی اش به مشکلات زیادی گره خورده است. او اکنون علاوه بر دغدغههایی که برای حفاظت از همسر و نوزاد بی پناهش دارد، نگران وضعیت نوزاد متولد نشده برادرش نیز هست.
در میان صحبت هایمان، او به وضعیت نامناسب خانواده برادرش عباس، اشاره میکند.
برای بررسی وضعیت زندگی برادر محمد، با عباس محمودی گفت و گویی را داشتیم.
وی در رابطه با شرایط زندگی اش میگوید: من به همراه ۳ عضو دیگر خانواده ام در چادر زندگی میکنیم و قرار است به زودی یک عضو جدید نیز به خانواده ما اضافه شود.
عباس محمودی میافزاید: همسرم باردار است و ماههای آخر بارداری اش را پشت سر میگذراند. در کنار چادر برادرم، ما نیز چادری را برپا کرده ایم و من به همراه همسر و دو فرزندم هنوز در چادر زندگی میکنیم.
وی با بیان اینکه " فقط وعده ارائه کانکس به خانواده من داده شده" میگوید: همسرم هر بار که به مرکز بهداشت مراجعه میکند، به او گفته میشود که در لیست دریافت کانکس قرار گرفته، اما هیچ اقدامی مبنی بر ارائه کانکس به ما نمیشود.
محمودی میافزاید: حتی اگر یک کانکس در اختیار خانواده من و برادرم قرار گیرد میتوانیم زنان و کودکان را در کانکس اسکان دهیم و خودمان در چادر بمانیم، اما این اتفاق هم هنوز نیافتاده است.
تعداد خانوادههایی که در مناطق زلزله زده کرمانشاه هنوز در چادر به سر میبرند اندک نیست. ترس مردم زلزله زده کرمانشاه این است که سرنوشتی مانند زلزله زدگان "بم" داشته باشند. زلزله زدگانی که هنوز تعدادی از آنها بعد از گذشت ۱۵ سال هنوز در چادر زندگی میکنند.میزان
livescience نوشت: کاوشگر کنجکاوی (Curiosity) ناسا، اجسام عجیب و غریبی را در مریخ کشف کرد. این اجسام عجیب شبیه به فسیل هستند و احتمالا حیات بیگانه باستانی در سیاره مریخ را تایید میکنند.
آیا اثر فسیل موجودات فرازمینی در مریخ کشف شده است؟ بری دی گرگوریو محقق زیست شناسی فضایی در انگلیس با مرور عکس های ارسال شده از مریخ پیمای Curiosity با تصاویری فسیل گونه مواجه شده است. این محقق که نویسنده کتاب های “مریخ:سیاره زندگی” و “میکروب های مریخ” نیز هست میگوید :
کشف اجسام عجیب در مریخ احتمالا نشان دهنده پیدایش فسیل های مربوط به دوران اردویسین در مریخ است. این فسیل ها دقیقا شبیه به اجسامی است که در زمین کشف شده و مورد بررسی قرار گرفته اند. اگر این اجسام فسیل نیستند پس چه توجیه دیگری برای ماهیت تصاویر وجود دارد؟
اجسام عجیب در مریخ
دی گرگوریو سوال خود را برای دانشمند پروژه تحقیقاتی کنجکاوی، اشوین واساوادا، از آزمایشگاه پیشرانه جت ناسا در پاسادانای کالیفورنا ارسال کرد. واساوادا به این موضوع اشاره کرد که اجسام نشان داده شده در این تصویر بسیار کوچک هستند. به طور کلی آن ها حدود 1 الی 2 میلیمتر عرض و نهایتا 5 میلی متر طول دارند.
این اجسام عجیب در مریخ ابتدا در تصاویر سیاه و سفید ثبت شده بوند. به همین خاطر دانشمندان، مریخ پیمای کنجکاوی را به محل بازگرداندند تا با استفاده از دوربین با لنز دستی مریخی یا MAHLI، عکس های رنگی از این محیط بگیرند.
واساوادا گفت:این تصاویر به قدری منحصر به فرد بودند که ما با این که حتی نمی دانستیم مریخ پیمای “کنجکاوی” این تصاویر را در کجا عکسبرداری کرده، این ربات را به محل بازگرداندیم تا عکس ها را به صورت دقیق تر برای ما ارسال کند.
کریستوفر ادواردز،یکی از اعضای پروژه کنجکاوی، زمین شناس دانشگاه آریزونا به بازگردانی مریخ پیما برای مطالعه روی اجسام عجیب در مریخ، اشاره کرد. او در گزارشی نوشت:این منطقه به قدری جالب بود که سعی کردیم محل دقیق قرار گیری قبلی مریخ پیما را بازیابی کنیم. در فضایی که در این محل، برابر مریخ پیما وجود داشت، اجسام فوق العاده عجیب و غیر قابل تصوری یافت شد.
فرایند های زمین شناختی یا زیست شناختی؟
این که منشاء دقیق اجسام عجیب و غریب دقیقا زمین شناختی هستند و یا زیست شناختی، در هاله ای از ابهام قرار دارد.واساوادا در این مورد گفت:
با توجه به پیدایش اثر فسیل در مریخ، وجود آنها غیر قابل انکار خواهد بود و ما از تصاویر به عنوان اولین یافته هایمان استفاده می کنیم. اما با نگاهی دقیق تر به اجسام متوجه می شویم که دارای ظاهر چند وجهی و زاویه دار هستند. این مسئله نشان می دهد که اجسام مورد نظر شباهت زیادی به کریستال سنگ دارند و شاید دارای ساختار قالب های کریستالی باشند . قالب هایی که در حال حاضر در زمین یافت می شوند.
واساوادا گفت:موارد بالا تنها یکی از چندین احتمالی است که در مورد اجسام وجود دارد. اگر موارد بیشتری از این دست پیدا کنیم متوجه خواهیم شد که در منطقه Vera Rubin Ridge وقایع جالبی در حال رخ دادن است.
دانشمندان پروژه کنجکاوی، برای کشف ماهیت اجسام درون تصویر، تحقیقات زیادی به عمل آورده اند. آیا در پایان، کاوشگر ناسا می تواند تفاوت بین یک اثر زمین شناختی (مثلا کریستال موجود در سنگ) یا زیست شناختی را مشخص کند؟
این مسئله حتی روی زمین هم بدون نمونه برداری و آزمایش در آزمایشگاه کار بسیار دشواری خواهد بود. برای تشخیص این که یک جسم، زیستی بوده یا خیر، ابزار توانمندی لازم است.
در حال حاضر ربات کنجکاوی، به علاوه دوربین MAHLI دارای دوربین های تشخیص مواد شیمیایی و دوربین ایکس ری آنالیزور ذرات آلفا نیز هست که هر کدام می توانند ویژگی های خاص مواد را بررسی کنند.
بیوتوربیشن (Bioturbation) یا ساخت های زیستی
پاسکال لی، دانشمند سیاره ای در مؤسسه مریخ و موسسه SETI (جستجو برای حیات فرا زمینی) در مانتین ویوو کالیفرنیا، گفت:
تصاویر گرفته شده توسط مریخ پیمای کنجکاوی واقعا کنجکاوی ما را بر می انگیزد. تشخیص این که اجسام شگفت انگیز چه چیزی هستند و از چه موادی تشکیل شده اند، بسیار سخت است.
لی در اولین نگاه به تصاویر و با بررسی زمین شناسانه گفت:اولین فکری که با دیدن عکس ها به ذهن من خطور می کند، فرایند بیوتوربیشن است. فرایندی که از طریق آن ارگانیزم های جانوری در رسوبات می توانند ساختار آن ها را بر هم بزنند، بیوتوربیشن نام دارد.
انباشته شدن کرم ها در رسوبات و فسیل شدن این جانوران و تغییر شکل به صورت توده های سنگی یک نوع بیوتوربیشن است.
لی گفت:بیوتوربیشن در مقیاس این چنینی، می تواند به تولید ارگانسیم های میکروسکوپی چند سلولی منجر شود، این مسئله به معنی وجود یک نوع پیچیدگی فراتر از موجودات تک سلولی است. اگر ادعا کنیم که ما شاهد بیوتوربیشن در مریخ بوده ایم، این ادعا دنیا را تکان خواهد داد!
لی به گفته ی یکی از ستاره شناسان به نام کارل ساگان اشاره کرد که ادعاهای بزرگ مستلزم شواهد بزرگ نیز هستند.
نتایج به دست آمده از تصاویر مریخ پیمای کنجکاوی برای اثبات هرگونه ادعایی نیاز به شواهد دقیق تری دارد، شواهدی که بتواند به طور قطع وجود بیوتوربیشن در مریخ را اثبات کرد.
لی در پایان اشاره کرد که:تصاویر واقعا جذاب هستند و من امیدوارم که مریخ پیما زمان بیشتری را صرف بررسی این منطقه کند تا شواهد بیشتری از اجسام یافت شود.
دیرک شولزه مکوچ، پروفسور دانشگاه فنی برلین در آلمان و استاد راهنما در دانشگاه ایالتی آریزونا و دانشگاه ایالتی واشنگتن، گفت: وجود فرایندهای فیزیکی، می تواند موجوداتی شبیه به بیوتروبراسیون را نشان دهد.
وی ادامه داد:به نظر می رسد که تصاویر، بیوتوربیشن را نشان می دهد و به احتمال زیاد اگر تصاویر از روی زمین گرفته شده بود به راحتی این اجسام قابل شناسایی بودند. وی با تاکید بر ساختار مواد معدنی رسوب شده گفت: اما توده ها خیلی بیشتر شبیه به یکدیگر هستند و در مورد مریخ به نظر میرسد که این اجسام همان انباشت توده های معدنی باشد.
یک استاد دانشگاه که میگفت گاهی تا چهار صبح در جلسه است، از مدل رانندگی آن ساعتهای برخی آقازادهها در خیابانهای تهران سخن گفت.
به گزارش خبرآنلاین، ابراهیم فیاض استاد دانشکده جامعه شناسی دانشگاه تهران که برای مناظره با صادق زیباکلام امروز مهمان خبرآنلاین بود، در بخشی از سخنانش گفت: الان جمهوری اسلامی، از نظر ساختاری نباید شبیه دوران پهلوی عمل کند. انحصار طلبی و رانت خواری نباید مثل قبل باشد. اینکه بعضی آقایان 30-40 تا شغل دارند، آن هم مشاغلی که هر یک از آنها را یکی از نخبگان کشور میتواند بر عهده بگیرد، نشان میدهد که مجموعه حاکمان در جمهوری اسلامی در جایگاه اقلیت قرار گرفته و اکثریت هم از آن ناراضی هستند.
وی افزود: مردم از آقازادهها و کارهایشان ناراضی اند. خود من شب ها از ترس پورشه های آقازاده های مست، مجبورم وسط اتوبان رانندگی کنم! بارها شده که بعد از 8 ساعت جلسه فکری ساعت 4 صبح می خواهم برگردم خانه، آن هم با یک پراید، ولی یک پورشه می خواهد من را در رانندگی اذیت کند!
زمينشناختي (زمينشناسی) و رابطه آن با جامعه
ممکن است خواننده بپرسد که زمينشناسي به عنوان يکي از علوم پايه، چه ربطي به مسائل اقتصادی، سياسي و اجتماعي دارد؟ قاعدتاً سوال بهجايي است! اگر به کشوري که در آن زندگي کرده و میکنيم، به منابع و ارزشهای مصرفی و مخاطراتش بيانديشيم، خواهيم ديد که زمينشناسي ميتواند نقطه مشترک بخش بزرگي از مسائل و نيازمنديهاي زندگي اکثر ما باشد .بگذاريد چند مثال ساده بزنيم:
1- اگر بر اساس وضعيت زمينساخت، خانه و شهرسازي داشته باشيم، از ميزان خسارت جاني و مالي به هنگام بروز زمينلرزهها کاسته ميشد.
2 - برداشت بيرويه از آبهاي زيرزميني در تهران باعث شده است که ميزان نشست زمين در طي چند دهه اخير به شدت افزايش يابد و صدها فروچاله بهوجود آيد. از سوي ديگر، همين مسئله عامل مهم سستي بيشتر بسياري از برجها و سازههاي بلندمرتبه خواهد بود و به هنگام بروز زمينلرزه، ميزان خسارت به شدت افزايش خواهد يافت.
3- اگر برداشت آب از سفرههاي آب زيرزميني و پهنههاي آبرفتي از حد بگذرد، دشتهاي کشور، تبديل به بيابان خواهند شد و امکان زراعت و توليد غذا به طور کامل از ميان خواهد رفت.
4- کاهش رطوبت سطح خاک و خشک شدن تالابها، باعث خواهد شد تا ميزان چسبندهگي کانيهاي رسي و نمکها و ديگر رسوبهاي ريزدانه به حداقل برسد وبا اندک بادي، شاهد هجوم ريزگردها به شهرهاي بزرگي چون تبريز، اهواز، قم، سمنان، تهران خواهيم بود.
5- ساخت سدهايي روي رودخانههاي کرخه و کارون و کُر باعث خشک شدن تدريجي تالابهاي وسيعي شد که امروز تبديل به پهنههايي براي توليد ريزگرد شدهاند.
6- ساخت بيش از ۷۰ سد در حوضه آبريز درياچه اروميه، ضمن خشاکاندن بخش بزرگي از اين درياچه، به خاطر نمک موجود در رسوبات بر جاي مانده و سموم دفع آفات و فاضلابهاي شيميايي و صنعتي خشک شده، سلامت بيش از ۱۰ ميليون ايراني را به خطر انداخته است.
7- قطع درختان در مناطق کوهستاني زاگرس سبب ميشود که فرسايش خاک بتدريج افزايش يابد و حجم آب ذخيره شده در کوهپايهها به حداقل برسد و نهايتاً غذاي کمتري براي دام عشاير در دسترس باشد.
8- نمک موجود در سازند گچساران در نزديکي محل جانمايي سد گتوند باعث شد که بعد از آبگيري، کارون به شدت شور شود و وزارت نيرو مجبور به تامين هزينهاي اضافه براي مديريت جريان آب اين رودخانه شود. در حال حاضر، ميليونها تن آب نمک با غلظتي چند برابر آب خليج فارس در پشت سد گتوند ذخيره شده که در صورت رها شدن ميتواند باعث خشک شدن بخش عمدهاي از زمينهاي زراعي خوزستان شود.
9- انتقال آب و ساخت سازههاي آبي در چهار محال و بختياري به خشک شدن هزاران چشمه جوشان اين استان انجاميده و مهاجرت کشاورزان و روستاييان افزايش قابل توجهي يافته است. بسياري از روستاهايي که زماني نهر و يا رودخانههاي کوچکي از کنارشان عبور ميکرد، امروز محتاج تانکرهاي آب هستند.
آيا نسبت به ناديده گرفتن اين واقعيتها، احساس نگراني نميکنيم؟
بروز زمينلرزههاي پياپي در دو ماه اخير نگرانيهاي اجتماعي زيادي را سبب شده است. از مخاطرات زندگي در «مسکن مهر» شنيدهايم تا خطرهاي زيستن در مناطقي در تهران و حومه آن که روي گسل ساخته شدهاند. آيا هيچکدام از دولتهاي سازندگي، اصلاحات، مهرورز و تدبير و اميد، با توجه به شرايط زمينساختاري تهران و شهرهاي بزرگ کشور، نسبت به جان و مال شهروندان، مسئولانه عمل کردهاند و آيا توانستهاند از نگرانيهاي مردم بکاهند؟ چرا مدیریت جامعه به چنین مواردی توجه نمینمایند؟
آيا هيچکدام از دولتها برخوردي مسئولانه با منابع آب زيرزميني داشتهاند که در عمل بايد ذخيرهاي مناسب براي امروز و آينده کشور باشند؟ آيا ميدانيد بيش از ۸۰٪ منابع آب زيرزميني کشور به خاطر سياستهاي بد در زمينه توليد غذا و بيتوجهي به ميزان مصرف آب از بين رفته است؟
سال گذشته تعدادي از ساکنان استان چهار محال و بختياري در درگيريهاي مختلف، جان خود را از دست دادند. علت اين درگيريهاي خشونتآميز، چيزي جز از بين رفتن منابع آب نبود. وقتي بسياري از مردم در روزهاي اخير نام ايذه به عنوان يکي از مراکز درگيري ميان معترضان و نيروهاي امنيتي به گوششان خورد، حتي از محل دقيق اين مرکز مهم بختياريهاي زاگرس بيخبر بودند، اما برخي آموختند که ساخت سد کارون ۳ چه بلايي در دهه ۸۰ بر سر کار و زندگي بيش از ۱۰ هزار نفر از مردم منطقه آورد، و بدتر آنکه گروه قابل ملاحظهاي از مردم ايذه، بعد از احداث سد، نه آبي براي نوشيدن دارند و نه کاري براي گذران زندگي خود و خانوادهشان.
در نظر بگيريد گزارش معروف لرزهشناسي و زمينساخت تهران را که از عمرش بيش از سه دهه ميگذرد، اما مديران ارشد حکومتي و شهر تهران، کوچکترين توجهي به موارد ذکر شده و پيشنهادهاي اين گزارش، از جمله پرهيز از ساخت و ساز در محدودههاي پرخطر گسل خورده، نکردهاند.
در نظر بگيريد پيشبيني کارشناسان مديريت منابع آبهاي زيرزميني و آبخوانهاي کشور را که از سه دهه پيش به مقامهاي ارشد ايران در مورد آينده تاريک کشور در صورت تداوم برداشت بيرويه از آبخوانها بدون تغذيه مجدد آب در آنها، هشدار دادهاند، اما گوش کسي بدهکار نبوده است.
امروز ميدانيم که بيتوجهي به منابع آب در سياست و مديريت کشور در سوريه و يمن، چه بلايي بر سر شهروندان اين کشورها آورده است. وقتي مديران ارشد کشور توجهشان به حل کوتاه مدت مسائل و مشکلات باشد، نتيجه کار، چيزي جز توليد شرايط بحران سياسي و اجتماعي نخواهد بود.
اگرعلوم پايه و کاربردي مورد توجه دقيق مديران قرار بگيرند، شرايط بهتري براي زندگي شهروندان فراهم خواهد شد. فراموش نکنيم که از ميان رفتن منابع آب بسياري از شهرهاي کوچکي که در اعتراضات روزهاي اخير، کشته و زخمي دادهاند، ناشي از افزايش بيکاري و کاهش توان اقتصادي کشاورزان هم بوده است. فراموش نکنيم که کمبود منابع آب زيرزميني به مهاجرت گسترده روستائيان به حاشيه شهرها و حلبيآبادها منجر شده است. وقتي تعداد حاشيهنشينان در ۴ سال گذشته از ۱۱ ميليون به ۱۶ ميليون نفر افزايش يافته، و احتمال افزايش اين تعداد به بالاي ۲۰ ميليون تا پايان دولت فعلي ميرود، خواهيم ديد که بيتوجهي به حل مشکل آب، بحرانها و اعتراضهاي سراسري بيشتري را هم به دنبال خواهد داشت و بدون ترديد، با توجه به سوابق سرکوب در مناطق آسيب ديده، جانهاي بيشتري هم از دست خواهد رفت.
از «فقربه خشم»، از «خشم به خنده»
نادر فتورهچي
همه نيروها امتحانشان را پس دادهاند، همه جريانها کارنامهاي تيره دارند، همه وعدهها شکست خوردهاند، همه راهحلهاي کوتاه مدت و ميان مدت به بن بست رسيدهاند، همه درها بستهاند و همه دلهاي شما شکستهاند.
وعدههاي «انقلاب مشروطه» کماکان مغفول و موقوف ماندهاند،حال آنکه شما يک انقلاب و دهها خيزش و جنبش را از سرگذراندهايد و حرکتي فشرده را در ملغمهاي ناسازگار از ضرب آهنگهاي ناموزون از «عصر گاوآهن» به «عصر اتم و کيلوبايت»، آنهم در کشاکش خروارها ايدئولوژي متخاصم با يکديگر سپري کردهايد.
راه زيادي آمدهايد، اما انگار همنجا که بوديد، هستيد.
هم شما را دواندهاند و هم عقب نگهداشتهاند.
هم به شما گفتهاند «مردم» و هم در حقتان «نامردمي» کردهاند.
هم باختهاند و هم بازاندهاند.
هم سوختهاند و هم سوزاندهاند.
هم هدر دادهاند و هم طمع کردهاند.
شما مردم نااميد، دو سلسله پادشاهي، يک انقلاب سياسي-اجتماعي، دو برنامه رفورم (انفلاب سفيد و اصلاحات ۷۶) و …را در ذيل عنواني کلي به نام «دوران معاصر ايران»سپري کردهايد، اما اکنون از همه آنها سرخورده و روگردانيد.
سلطنت به شکلي عيني شکست خورده است.
جمهوري در تجربه عيني، در بازي هم اکنون سراپا بياعتبار شدهي «بد و بدتر» به گل نشسته است.
انقلابي که با نام «مستضعفان» به پا خاست، به واردات پورشه و مازراتي رسيده است.
«آقازاده»، نام جديد «شاهزاده» شده و«طاغوت»، از نو با نام «کارآفرين»،«دولتمرد»،«بخش خصوصي»،«مقام عاليرتبه» و … به صحنه بازگشته است.
مناسبات «ارباب-رعيتي»، در هياتي جديد و در بستهبنديهايي به ظاهر خيرخواهانه و لوکس چون «کارورزي» و … احياء شده است.
«مستضعفان» شدهاند « آسيب اجتماعي» و «توسعه» چيزي جز «تراژدي» بيکفايتي، بيسوادي، فساد عميق، تبعيض، رانتخواري، آبادي مناطق اعياننشين و ناديده گرفتن استانها، شهرستانها، روستاها ، اقوام، ايلات، طوايف، زبانهاي مادري و … نبوده است. به طوريکه به کنايه ميتوان گفت حجم ثروت و آباداني که در خيابان اندرزگوي تهران (پاتوق پولشويان و مالسازان) اعم از خانه و ماشين و زر و زيور و پاساژ و مال و … وجود دارد، معادل کل زيرساخت مابقي نقاط تهران و حجم فرصت و مکنت تهران، معادل کل استانهاي ديگر کشور است.
«جامعه مدني»، پس از بارها غربال توسط قدرت، به مشتي موش کور موذي که چاشت و دستمزد حقيرانهشان را در کاسه سر جسدي از «اميد کاذب» سر ميکشند تقليل يافته است:مضحکهاي به نام«جامعه مدني قلابي» که پستترينها و حقيرترينها را به صدر آورده و هر روز بساط ملعبه و مطالبهاي جعلي و دروغين را از طريق رقاصکها و شومنها و هنرپيشهها و مطربها و فوتباليستها و «خيرين» و …در اينستاگرام و توئيتر و منوتو و بي.بي.سي و نسيم و جم و …عَلَم ميکند.فرصت طلبان «دستآموز» و «جَلد»ي که از قضا در چنين لحظاتي يا «گيج»اند، يا قايم ميشوند، يا ماله به دست در کار ترميم ديوارهايي هستند که از پيش فروريختهاند.
«اصلاحات» مرده است و مرده باد اصلاحات!
«برجام» چيزي جز فرصتي يک شبه براي رقص باباکرم طبقه «انگشت بنفش» چشم دوخته به کَرَم از ما بهتران نبوده است.
«اپوزيسيون»هاي شناخته شده يا مشتي شياد و «فروشنده»اند يا مشتي وابسته و ابنالوقت. مابقي نيز حلقههايي ده نفره و وادادهاند که حتي اگر بخواهند هم نميتوانند دوازده نفر شوند، حال آنکه اصلا نميخواهند.
«ليبرال دموکراسي» اين روياي شيرين «منتو»يي –آمريکايي که زماني نه از طريق مشتي «بچه نُنُر»، بلکه توسط جنتلمنها در هيات واژگان پرطمطراق و دهان پُرکني چون «پايان تاريخ» وعده داده ميشد، اکنون تمام جوامع را مجددا به فکر «تولد دوباره تاريخ» انداخته است.
«خصوصي سازي»؛ در مقام «دستورالعمل اجرايي» اين وعده، در ايران و جهان به يک نتيجه واحد رسيده است: تاجر شدن حکومتها،بيرحم شدن پليسها يا همان نگاهبانان سرمايه،فاسد شدن رسانهها، برآمدن طبقه «ابرسرمايهدار»، رياضت اقتصادي براي اقشار مزدبگير، قطع بيمه درمان، شانه خالي کردن دولتها از دادن سوبسيد و تعهدات اجتماعي، گراني، مقروض کردن مردم ، بالاکشيدن و جيببري از آنها توسط «بانک»ها و به طور خلاصه تبديل کردن جوامع به جهنمي براي ۹۹ درصد از مردم که «۱درصديها»، «آقازادگان» و «گنگسترها و گردن کلفتِ متکي به رانت و لطف خدا» آنرا به شکل بهشت تجربه ميکنند.
اين چنين است که منظره اطراف پر از ياس و ناکاميست و مبين آن است که ما نااميدان، در «عصرپايان وعدهها» به سر ميبريم.
ديکتاتوري لشگر کورها
سالها بود «انگشت جورهري»ها در مقام «زائده چسبيده به دولت» خود را به جاي «همه مردم» بر ديگران تحميل کرده بودند.
رسانهها و جامعه مدني قلابي فقط از آنها حرف ميزد؛ «مردم» آنها بودند، «خواست مردم» خواست آنها بود، «بهبود اوضاع مردم» بهبود اوضاع آنها بود، «باورها و مقدسات مردم» باورها و مقدسات آنها بود.
اولويتها را آنها تعيين ميکردند: يوز تا ابد، پخش ربناي استاد، حضور زنان در استاديوم، برگزاري کنسرت، ياوه، ياوه، ياوه.
ديکتاتوري کور آنها بخشهاي وسيعي از جامعه را در اقصي نقاط کشور ناديده گرفته و خفه کرده بود.
ما در اينجا درباره «طبقه متوسط» حرف نميزنيم. ما درباره يک «زائده» حرف ميزنيم . زائدهاي که عامليت سياسي-مدني خود را نه از سر استيصال، بلکه با عشق وعلاقه و «عکس سلفي در پاي صندوق» به دست قدارهبندانِ «اصلاحطلب شده»اي سپرده است که طي اين روزها بارها اعلام کردند حاضرند کت و شلوارها را از تن درآورند، پيراهنها را روي شلوارها بياندازند، ژستهاي آبدوغخياريشان با عينک پنسي و در حالت مطالعه و نوشيدن کاپوچينو(فرم قالب عکسهاي انتخاباتي اصلاح طلبان) را کناري بگذارند و بر سر «سيب زميني خورها» که بازي را خراب کرده اند، هجوم آورند.
آنچه که در خيابانهاي اقصي نقاط کشور در طي روزهاي گذشته به وقوع پيوست، واکنشي به کوري و کري و همدستي حاکمان و اين زائده ايدوئولوژيک بود: حکومت، دولت، رسانهها، روزنامهنگاران مالهکش، بوبوهاي وسط شهري، اصلاحطلبان، اصولگرايان،اتاق بازرگاني، سپاه پاسداران، سلبريتکها، نهادهاي مذهبي و… جملگي مخاطبان کساني بودند که تا کنون «هيچ» بودند، اما اکنون ميخواهند «همه» شوند.
به دو شعار بياندازه مهم معترضان در روزهاي نخست اعتراضات بايد بيش از اين حرفها توجه کرد:
«رسانهها کر شدن، از دزدا بدتر شدن»
«اصلاح طلب اصولگرا، ديگه تمومه ماجرا».
اين دو شعار به وضوح خشم «نابرخورداران» از بازي« پيشرفت»،«بخش خصوصي»،«تغييرات ملموس»،«ارزشها و باورها»هاي ديکته شده توسط ديکتاتوري لشگر کورها را نشان ميدهد.
از فقر به خشم
از ميان تمامي «مهملات» و «لاطائلات» به ظاهر «کارشناسانه» اي که اينروزها در رسانههايي که فقط صداي « زائده دولت» را بازتاب ميدهند ، آنچه که بيش از همه نشانه «کوري» بود، تقليل هويت سياسي-اجتماعي معترضان به «فقير» بود.
«فقير» يک انگِ دولتيست. يک هويت تحميل شده توسط دولت به حذفشدگان و نابرخورداران از رانت و ارزشها.
از نظر حکومت و «زائده »اش، «فقر» يک «گناه» است. بارها از زبان مليجکهاي توئيتري و اسکايپي شبکههاي بي.بي.سي و من و تو و شرق و شبکه خبر و … شنيده ايم که ميگويند «کساني که فقيرند، خودشان مقصرند. کار نميکنند. تنبلاند. جنم و جربزه پول در آوردن ندارند».
آنها هرگز نميگويند:«آنها فقيرند، چون فرصتها و امکانات در اختيار آقازادهها، چاپلوسها و سرسپردههاست».
«فقر» يعني «وضعيت طبيعي محذوفان». اين وضع «طبيعي» در روزهاي اخير «غيرطبيعي» شد. چرا؟ چون «بيچيز»ها خواستند «چيزي شوند».خواستند «صدا داشته باشند». خواستند بگويند «اي رسانهها و اي کارشناسان ابله! اي خوشحالاني که نگران خودکشي نهنگها هستيد! اي کساني که همه چيز جز زندگي و سرنوشت ما برايتان اولويت دارد! ما زندگي و سرنوشتتان را از اولويت مياندزيم!».
اين شکل از اعلام حضور، بيتريد به جهت بيدرايتي ۴۰ ساله جمهوري اسلامي در لت و پار کردن تمامي مخالفان، جلوگيري از تشکيل سنديکا، جلوگيري از هر شکلي از سازمانيابي غيردولتي و غير وابسته، بستن مطبوعات آزاد، دستکاري «جامعه مدني»، محدود کردن حق انتخاب به «بد» و «بدتر» و …به شکلي اجتناب ناپذير به شکل «خشم» بروز ميکند.
حکومت (هر حکومتي، چه ايران، چه آمريکا، چه فرانسه) به واسطه ماهيت محافظهکارانه و ارتجاعياش، بلافاصله اين خشم را که مرحله طفوليت هويتيابي محذوفان است، به «اغتشاش» تفسير ميکند.
تمام حرف همينجاست، آنها به دليل نداشتن تربيت سياسي، يعني فرصتي که بيست سال است اصولگرايان و اصلاحطلبان از آنها دريغ کردهاند، اين خواست را به شکلي بيان کردهاند که از قضا تمام توجهات را به سمت «فرم بيان»(لحن) سوق داده و محتوا را کماکان «ناديده» گرفته است.
از خشم به خنده
گذار از «فقر به خشم» مرحله طفوليت هويتيابي معترضان است. حال آنکه نام مرحله بلوغ آن «گذار از خشم به خنده» است.
سياست چيزي جز «کل غير قابل تقليل به جزء» نيست. سياست بر خلاف مديريت نميتواند در دست يک طبقه،يک گروه خاص و يک باند با منافع مشترک و… باشد. سياست، مثل مديريت نيست که مردم را به «فقير»،«متوسط»،« آرام»،« اغفال شده» و … تقسيم بندي کند. سياست به روي همه گشوده است، صداي همه را بازتاب ميدهد. در آن خبري از «ديکتاتوري مستضعفان» يا «ديکتاتوري انگشت جوهريها» نيست.
پيام سياست اين است: همه، در هرجا، و در هر زمان ميتوانند بخندند.
اين خنده جمعي، اين جشن باشکوه، بايد با گذار اعتراض از طفوليت به بلوغ و گذار قدرت از مديريت به سياست توام باشد.
بيصداشدگان بايد صداي خود را بيابيند. انتخابات بايد آنقدر آزاد باشد که همه بتوانند به قول مقامات رسمي «با شناسنامه» در آن شرکت کنند، بازي مضحک و مندرس «بد و بدتر»، «عبدي و توکلي»، «خاتمي و رئيسي»،«تاجزاده و رسايي» تمام شود. همه بتوانند نشريه خود را بزنند، حزب خود را تاسيس کنند و بدون لکنت زبان همه آنچه را که تا اين لحظه سخت و استوار مينمود را دود کنند و به هوا بفرستند.
همه درباره روندهاي سياسي،اقتصادي،اجتماعي، برنامههاي توسعهاي، فرهنگي و … با صداي بلند و حتي با فرياد حرف بزنند.
همه بدانند سهمشان از ۸۰۰ ميليارد دلار درآمد نفت که خرج گنده شدن شکم و کلفت شدن گردن و دراز شدن زبان مشتي غارتگر و مفسد و چاپلوس و گنگستر پر رو شده است، کجاست؟
«خصوصي سازي» يا همان واگذاري «اموال عمومي» به «نورچشمي»ها و «ژن خوب»ها در هياتي متشکل از کساني که مردم آنها را بدون نظارت و دخالت هر نهادي انتخاب ميکنند، تعيين تکليف و «ملي» اعلام شود.
تکليف «مالها» و «بانکها و موسسات مالي»اي که مثل قارچ روييدهاند، واردکنندگان و مصرفکنندگان خودروهاي لوکس، سهامداران عمدهاي که بدون رعايت تشريفات همواره برنده رقابت با مردماند روشن شود.
گريبان مفتخورهايي که دولت با آنها مهربان است و به جاي «مفسد اقتصادي»، به آنها «بدهکار بانکي» ميگويد و هم اکنون بيش از هزاران هزار ميليارد تومان از داراييهاي مردم را بالا کشيدهاند، به دست مردم سپره شود.
نه تنها بودجه نهادهاي مذهبي و … قطع، بلکه آنچه تا اين لحظه انباشت کردهاند نيز به مردم بازگرداننده شود.
بساط «چاپلوسي» و «گزينش بر اساس تعهد و نسبت فاميلي و سابقه بسيج و …» در استخدامها، مناقصهها، پروژهها، پيمانکاريها برچيده شود.
روي تک تک انتصابهاي و پستهاي ملي و محلي، نظارتي مردمي و سنديکايي حاکم شود که ديگر شاهد آن نباشيم که فلان نماينده مجلس با زدوبند ۵ عضو فاميل و آقازادهاش را به سمت شهردار و فرماندار و … بچپاند.
تکليف سياست خارجي و هزينههايي که صرف پيشبرد اهداف ايدئولوژيک در کشورهاي منطقه ميشود، روشن شود.
دانشگاهها، به جاي جشنواره غذا و استندآپ کمدي، به مرکزي براي اعلام نظر همگاني (نه فقط زيباکلامها و حسين شريعتمداريها) تبديل شود.
در يک کلام، آنچه که تا ديروز ناممکن مينمود، ممکن شود….
آنچه که دربالا آمد ايدههاي سردستي و نه چندان دقيق من در بطن تحولات اخير بود.
بديهيست «ايدهها»همواره، هم به روي خود گوينده و هم به روي ديگران گشودهاند.
ما بايد بلوغ و پختگي سياسي را مستقل از «بدها و بدتر»ها مشق کنيم.چيزي که از ما دريغ شده است. ما بايد بتوانيم همه، درهرلحظه و در هرجا بخنيدم.
تجسم کنيد که همه ما نااميدان و محذوفان در يک لحظه مشترک خنده سردهيم؛ وه، چه صداي مهيبي، چه جشن باشکوهي…
واكاوي اعتراضات مردمي اخير در ايران:
گفتگو با سیمین کاظمی جامعهشناس:جنبشهای اجتماعی مساوات طلب نمیتوانند نسبت به حرکت اعتراضی اخیر بیتوجه باشند
بیدارزنی: در روزهای گذشته شاهد اعتراضات خیابانی مردم بودیم، اعتراضاتی که ۷ دیماه از مشهد، کاشمر، نیشابور و شاهرود شروع شد و در روزهای بعد به شهرهای کوچک و بزرگ نظیر سنندج، بانه، شیراز، دورود، کرمان، رشت، لاهیجان، زنجان، اردبیل، همدان، قزوین، خرمآباد، اصفهان، تاکستان، کرج، کرمانشاه، تهران، نجفآباد، خمینیشهر، تویسرکان، نهاوند، قم، قهدریجان، ارومیه، ساری، ایلام، زاهدان، اهواز، ایذه، چابهار، قشم، الیگودرز، آمل، باغملک، آبیک، محمدیه، ساوه، تنکابن، بندرعباس، شهرکرد، ملایر، ابهر، سمنان، بهشهر، خوی، شاهینشهر، شهرضا، خمام، قزوین، اراک، تاکستان، گناوه، خرمدره و مراغه و … گسترش یافت. در جریان این اعتراضها بیش از ۲۰ نفر کشته شدند. بسیاری در خیابان و خانهها بازداشت شدند و موج دستگیریها به دانشجویان و فعالان مدنی رسید.
برای تحلیل آنچه گذشت و همچنان هم در برخی مناطق علیرغم سرکوب به اشکالی هر چند کوچک ادامه دارد، به سراغ فعالان مدنی و تحلیلگران سیاسی و اجتماعی رفتهایم تا نقطه نظر آنها را در رابطه با چیستی و بستر اعتراضها و چشمانداز آن جویا شویم. گفتگو با دکتر سیمین کاظمی جامعهشناس در این خصوص انجام گرفته است:
شما اعتراضات اخیر را چگونه میبینید و چه تفاوتی میان آن با اعتراضات ۸۸ میبینید؟
تفاوت اصلی در مشارکتکنندگان و مطالبات دو اعتراض ۸۸ و ۹۶ است. در سال ۸۸ اعتراضات از طرف طبقه متوسط و مرفه پایتخت و چند شهر بزرگ علیه بخشی از نظام سیاسی بود. در آن برهه، انباشت مطالبات سیاسی و نارضایتی از وضعیت حقوق و آزادیهای مدنی زمینهساز اصلی اعتراض بود. در واقع ناراضیان سیاسی که پس از اعلام نتیجه انتخابات، آرزوهای خود را (که تحقق آن را در روی کار آمدن کاندیدای برگزیدهشان میدانستند) برباد رفته دیدند و به خیابان آمدند.
اما اعتراضات فعلی، ماهیت طبقاتی برجستهای دارد. مشارکتکنندگان در روزهای اول جوانان طبقات فرودست و طبقه متوسط هستند که محرومیت نسبی را به مفهومی که «تد رابرت گِر» مطرح میکند، احساس میکنند و در روزهای بعد حضور سایر ردههای سنی از نوجوانان و سالمندان همان طبقات در کنار آنها بیشتر میشود. آنچه در اعتراضات ۹۶، بیش از پیش ناظران را شگفت زده میکند این است که محرومان و پابرهنگان که پایگاه اجتماعی اصلی انقلاب سال ۵۷ محسوب میشدند و طی چهار دهه گذشته حامیان طبیعی و ابدی انقلاب و حکومت انقلابی بعد از آن محسوب میشدهاند، با مشقتبار شدن شرایط اقتصادی – اجتماعی و با ناامیدی از حکومت انقلابی در برقراری عدالت و رفاه اجتماعی و احساس طردشدگی، اکنون به ناراضیان سیاستهای اقتصادی و اجتماعی و نظام سیاسی تبدیل شدهاند.
در این اعتراضات مسئله دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، گستردگی جغرافیایی اعتراضات و اعتراضات خیابانی شهرهای کوچک است. در واقع در این شهرها طبقه فرودست محرومیت مضاعف را تجربه میکنند، اینها علاوه بر اینکه طبقات فرودست اقتصادی و اجتماعی شهرهای خودشان هستند، همزمان محرومیتهای ناشی از توسعهنیافتگی شهرشان و نوعی تبعیض جغرافیایی و طرد مبتنی بر قومیت را هم تجربه کردهاند، مثل ایذه در خوزستان یا نورآباد در لرستان.
تفاوت دیگر این دو جنبش اعتراضی حامیان آنها هستند. در حالیکه جنبش ۸۸ مورد حمایت قاطبه جریان اصلاحطلبی بود، اما در جنبش فعلی شاهد حمایتی از هیچ یک از دو جناح سیاسی از مردم نبودیم. جناحی که گفته میشد، حامی اعتراضات در مشهد بودهاند، به سرعت حمایت خود را پس گرفتند یا خود را از صف معترضان جدا کردند. در واقع این اعتراض غیرخودیهای اقتصادی و سیاسی به خودیهاست در نتیجه حامیان آن عمدتاً خارج از دایره حاکمیت سیاسی قرار دارند و شامل روشنفکران، دانشجویان و گروهها و فعالانی میشود که مهمترین دغدغهشان عدالت اجتماعی است.
در اعتراضات سراسری کنونی، مطالبات و نارضایتیها به صریحترین زبان بیان میشود و از نماد و نشانههایی که در سال ۸۸ به وفور به کار میرفت، خبری نیست. در دست هیچ یک از کنشگران این جنبش پلاکارد یا علامتی دیده نمیشود، حتی عکس کشتهشدگان غیر از یکی دو مورد، در رسانهها منتشر نمیشود. شعارهای این جنبش نیز جز یکی دو مورد، متفاوت از شعارهای سال ۸۸ است و اصلیترین شعاری که ماهیت این حرکت اعتراضی و مطالبات آن را نشان میدهد شعار «نان، کار، آزادی» است. در واقع شعارهای که در این حرکت بیان میشوند، هم ساختار اقتصادی و هم ساختار سیاسی را مورد انتقاد قرار میدهند. برای اعتراض به ساختار اقتصادی، اعتراض به وضعیت نامطلوب اقتصادی و معیشتی و فساد عادی شده مدیران دولتی مضمون شعارها است. اعتراض به ساختار سیاسی هم در واقع از گذشته بهویژه از سال ۷۶ مطرح شده که تاکنون بیپاسخ مانده است.
فکر میکنید منشا و بستر سراسری شدن این اعتراضات چه بود؟ چه چیزی قابلیت چنین بسیج جمعیتی را در شهرهای مختلف ایجاد کرد؟
واقعیت این است که شکاف طبقاتی و اختلاف سطح زندگی طبقه مرفه با فقرا و طبقه متوسط در جامعه امروز به بالاترین حد خود رسیده است و نارضایتی عمیق و خشم را در اذهان جامعهی نابرخوردار به وجود آورده است. به موازات شکلگیری یک طبقه فوقالعاده مرفه که از نمایش ثروت و تمایز سبک زندگی خود شرم و ابایی ندارد و پیروزمندانه منابعی را که بر آن چنگ انداخته چه در فضای اجتماعی و چه در فضای واقعی به رخ طبقات نابرخوردار میکشد، هم محرومیت واقعی و هم احساس محرومیت در جامعه شکل میگیرد و سرانجام از حد تحمل فراتر میرود. در واقع محرومان و زحمتکشانی که با راهحلهای فردی از مقابله و چارهجویی برای مشکلاتی مثل بیکاری، گرانی، تورم و تأمین هزینههای زندگی در میمانند و همزمان از نظام سیاسی که ارادهی قوی و قابل اتکایی برای بهبود اوضاع در آن دیده نمیشود، سرخورده شدهاند، سرانجام کنترل و خویشتنداری فردی را کنار نهاده و در پی یافتن راهحل جمعی بر میآید که نمونهاش تجمعات صنفی، اعتصاب و اعتراض خیابانی است.
علاوه بر اینها فساد گستردهی مدیران دولتی، سوءاستفاده از قدرت، در اولویت قرار گرفتن گروههای مختلف سهامدار قدرت سیاسی در تقسیم بودجه، کاهش بودجههای عمومی و محرومتر کردن ضعیفترین اقشار اجتماعی مانند زنان سرپرست خانوار از عوامل اصلی نارضایتی و خشم جمعی طبقات فرودست است.
شباهتها تفاوتهای این اعتراضات با جنبشهایی که حول مسائل اقتصادی بود نظیر جنبش۹۹ درصد در امریکا چیست؟
از آنجا که هر دو حرکت، چه جنبش ۹۹ درصدی آمریکا و چه اعتراضات سراسری کنونی در ایران، واکنشی اجتماعی به نابرابریهای اقتصادی و علیه سرمایهداری و در زمینه اقتصاد نئولیبرال هستند، میتوان گفت مشابهت دارند. ولی تفاوتهایی هم دارند از جمله اینکه در ایران هنوز اعتراضات ۹۹ درصدی نشدهاست و بخش بالای طبقه متوسط که از رفاه نسبی برخوردار است، هنوز تضاد طبقاتی با آن اقلیت سرمایهدار احساس نکرده و واکنشی هم به آن نداشته است.
جنبشهای دیگر در مواجهه با این اعتراضات چه رویکردی میتوانند داشته باشند؟
جنبشهای اجتماعی مساوات طلب شامل جنبش زنان، جنبش دانشجویی و جنبش محیطزیست و جنبش کارگری و ضد سرمایهداری میتوانند متحدان طبیعی این حرکت اعتراضی باشند. در واقع بیتوجهی این جنبشها به حرکت اعتراضی فرودستان و طردشدگان و محذوفان اجتماعی به اعتبار آنها صدمه زده و جامعه را نسبت به آنها ناامید و بیاعتماد میکند. مشخصاً درباره جنبش زنان باید گفت که از آنجا که درصد بزرگی از فقرا و محرومان زنان هستند که علاوه بر نابرابریهای اقتصادی، به خاطر نابرابری جنسیتی تثبیت شده، بیش از مردان همطبقهشان دچار آسیب و متحمل رنج میشوند، از این رو مطالبه عدالت اجتماعی میتواند به بهبود شرایط آنها کمک کند. پس حرکتی که در اعتراض به وضعیت اقتصادی شکل میگیرد نمیتواند مورد بیتوجهی جنبش زنان قرار گیرد.
چشمانداز آن را چگونه میبینید؟ چه سناریوهایی برای آن متصور هستید؟
چشمانداز این حرکت بستگی به میزان انگیزهی معترضان و رفتار حکومت دارد. معترضان پیام خود را به دولت منتقل کردهاند و منتظر پاسخ مناسب هستند. بزرگترین اشتباه در شرایط کنونی نادیده گرفتن مطالبات و فراموش کردن دلیل واقعی اعتراضات است. تلاش عجولانه برای جمع و جور کردن سریع اوضاع و فرونشاندن آن و نسبت دادن اعتراض به عوامل بیرونی به انباشت خشم و نارضایتی بیشتر و بروز دوباره آن در موقعیتی دیگر منجر خواهد شد. واقعیت این است که این معترضان نه به صندوق رأی دل بستهاند، نه با ارائه آمار تخیلی مبنی بر بهبود و نه با وعدههای بدون تضمین راضی میشوند. آنها در پی یک تغییر جدی هستند که امکان زندگی شایسته و انسانی را برایشان فراهم کند.
چنین اعتراضاتی چگونه میتواند منشا اثر در سیاستهای کلان باشد؟
تغییراتی که منطقاً انتظار میرود در پاسخ به اعتراضات و مطالبات مردمی، در سیاستهای کلان ایجاد شود، شامل اینها هستند: پایان دادن به سیاستهایی که نابرابری و فاصله طبقاتی را افزایش میدهد، متوقف کردن روند رو به گسترش خصوصیسازی، افزایش خدمات عمومی و اجتماعی، توجه جدی به مشکل بیکاری، گرفتن مالیات از ثروتمندان بدون اغماض و استثناء، بازنویسی بودجه سال ۹۷ با تأکید بر وضعیت معیشتی اقشار فقیر و کم درآمد، برداشتن موانع ایجاد تشکلهای مستقل و غیردولتی برای گروههای مورد تبعیض همچون کارگران و زنان، رسیدگی جدی به پروندههای فساد مالی و … .
در واقع این تغییرات در سیاستهای کلان در شرایطی جدی گرفته میشود که صدای اعتراضات به درستی شنیده شده باشد و ارادهای برای بهبود وضعیت کنونی وجود داشته باشد. اینکه چقدر اعتراضات کنونی بتواند چنین تغییراتی را در سطح کلان رقم بزند، بستگی به میزان عقلانیت و انتقادپذیری و عبرت گیری دولت دارد.
روزنامه ایران در ستون طنز خود نوشت: «خوشبختانه صداوسیما این روزها در «مردمیترین» حالت ممکن قرار دارد و انصافاً گزارشهای مردمی این رسانه جذاب و سیمینبر، از نظر درام با بر باد رفته و از نظر قوه تخیل با جنگ ستارگان برابری میکند. در نظر بگیرید که یک گزارشگر تلویزیون، میکروفن را در دست گرفته و به سطح شهر تردد میکند و یک سری سؤال در زمینههای گوناگون از مردم میپرسد.
گزارشگر (سؤال اقتصادی): سلام، از این که در مملکت الان کمبود پیاز داریم، مشکل خاصی دارید یا بیام برات؟!
مردم: پیاز؟ چی هست؟ آهان اون که وقتی میخوری دهنت چیز میشه... آهان! بد بو میشه؟ اه اه اه! چیه اون؟ اشک ملت رو هم در میاره و نشاط رو از جامعه میگیره، نه به پیاز!
گزارشگر (سؤال سیاسی): شما از دولت چه انتظاری دارید؟ (زیر لب میگوید) زیاد باشهها!
مردم: به نام خدا، دولت مشکل بیکاری رو حل کنه، مشکلات مسکن و تورم و ازدواج رو تا امشب حل کنه، به معیشت برسه، دلار رو به پاپاسی برسونه، ارزونی بیاره، زیر سینک روشویی ما چکه میکنه، صبحها دیر پا میشیم نون سنگک بهمون نمیرسه، نون بفرسته اول صبح در خونه، از دولت قبلی هم تشکر کنه!
گزارشگر (سؤال اجتماعی): از زمان قطع شدن تلگرام، از زندگی چقدر راضیتر هستید؟
مردم: با سلام، لعنت به تلگرام، لعنت به اینستاگرام که هر چی داشتیم رو از ما گرفت. از وقتی تلگرام و اینستاگرام فیلتر شدن، مشکل ریزش موهای ما حل شده، قدم بلندتر شده و همه رو همینجوری بیشتر دوست دارم. الان با گوشی موبایلم فندق و هسته زردآلو میشکنم که مفیدترم هست. همونطور که سیگار مضره که براش فیلتر میذاریم؛ اینترنتم مضره پس فیلتر بشه به نفع ماست... امیدوارم با کمک فیلترینگ یه هل بدیم تا جمعیت بیکارها به هشتاد میلیون نفر برسه، با تچکر!
گزارشگر (سؤال رسانهای): روزی چند ساعت برنامههای مفرح و جذاب صداوسیما رو نگاه میکنید؟
مردم: سلام، دیگه از دستم در رفته! بهتر بود میپرسیدید کی تماشا نمیکنید؟ من حتی وقتی که خوابم به احترام تلاش برنامهسازان صداوسیما، تلویزیون رو روشن میذارم، به هر حال خیلی واسه ما زحمت میکشن و به احترام جومونگ و مختار هم که شده باید از رسانه ملی حمایت کرد!»
"اعتیاد" به بازیهای دیجیتال بهعنوان بیماری به رسمیت شناخته میشود
سازمان بهداشت جهانی امروز اعلام کرد که "اختلال بازیهای دیجیتال" را به عنوان بیماری به رسمیت خواهد شناخت چرا که متخصصان در زمینه خطر اعتیاد به این بازیها اتفاق نظر دارند.
به گفته طارق یاسارویچ سخنگوی سازمان بهداشت جهانی، در ویرایش یازدهم طبقه بندی بینالمللی بیماریها (ICD-۱۱) که تابستان سال ۱۳۹۷ منتشر میشود این بیماری گنجانده خواهد شد.
سازمان بهداشت جهانی ویرایش جدید طبقهبندی بینالمللی بیماریها را بر عهده دارد و برای آن از نظر متخصصان در سراسر دنیا استفاده میکند.
به گفته آقای یاسارویچ در حال حاضر تعریف این نوع اعتیاد عبارت است از: "الگوی رفتاری مربوط به بازیهای دیجیتال یا ویدئویی که مشخصه آن ضعف اراده و اختیار و اولویت دادن زیاد به بازی در قیاس با فعالیتهای دیگر- به حدی که بازی بر دیگر علائق فرد مقدم باشد."
از علائم دیگر میتوان به "تداوم و حتی بیشتر بازی کردن با وجود پیامدهای منفی" اشاره کرد.
دستوالعمل اولیه که هنوز نهایی نشده میگوید برای چنین تشخیصی فرد باید حداقل یک سال "اشتغال غیرعادی ذهنی" با بازی داشته باشد و در این صورت این اختلال به عنوان رفتار اعتیادآور طبقه بندی خواهد شد.
هر چند گفته شده به دلیل گسترش وسیع بازیهای آنلاین، این اختلال بیشتر دامنگیر جوانان میشود آقای سایارویچ گفت هنوز زود است که گستره مشکل را پیشبینی کنیم:
"اختلال بازیهای دیجیتال مفهومی نسبتا جدید است و هنوز اطلاعات کافی در مورد ابن بیماری و عوامل انتشار آن در سطح جمعیتی گردآوری نشده است."
آقای یاسارویچ گفت با اینکه "شواهد محکم" هنوز وجود ندارند اما متخصصان همعقیده هستند که "مسئلهای" وجود دارد و گنجاندن این اختلال در طبقهبندی بینالمللی بیماریها مناسبترین اقدام در حال حاضراست:
"کسانی هستند که درخواست کمک دارند و به رسمیت شناختن این اختلال به تحقیقات بیشتر و تخصیص منابع برای مبارزه با این مشکل کمک بسزایی میکند."
راهنمای تشخصیص و آماری اختلالات ذهنی (DSM)، راهنمای مرجع بیماریهای روانی که انجمن روانپزشکان آمریکا منتشر میکند در ویرایش پنجم خود که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، برای نخستین بار "اختلال بازیهای اینترنتی" را در زمره بیماریهای روانپزشکی وارد کرد اما آن را در بخش اختلالاتی قرار داد که هنوز رسما پذیرفته نشده و نیاز به مطالعات بیشتر دارد.
با این حال برخی متخصصان در کارآمدی تعریف "اختلال بازیهای اینترنتی" که ۵-DSM مطرح کرده ابراز تردید کرده و آن را سردرگم خواندهاند و انتقاد کردهاند که رویکرد در مورد این اعتیاد شبیه اعتیاد به مواد مخدر بوده در حالی که نباید چنین باشد.
گزارش شده که سازمان بهداشت جهانی "زیر فشار بسیار شدید" کشورهای آسیایی قرار داشته تا این نوع اعتیاد را به رسمیت بشناسد.
چین از سال ۲۰۰۸ اعتیاد به اینترنت را به عنوان بیماری به رسمیت شناخت و از آن زمان به بعد اردوگاههای بازپروی برای نوجوانان معتاد به اینترنت راهاندازی کرد. در این اردوگاهها سعی میشود با سختگیری زیاد و فعالیت بدنی شدید، اعتیاد نوجوانان را ترک دهند. به روشهای این اردوگاهها هم از نظر انسانی و هم از نظر کارآمدی بشدت انتقاد شده است.
در کره جنوبی که داشتن موبایل برای شاگردان ابتدایی پدیدهای عادی است، از سال ۲۰۱۵ اردوگاه ترک اعتیاد برای نوجوانان راهاندازی شده و از سال ۲۰۱۱ قانونی موسوم به قانون سیندرلا وجود دارد که بازی آنلاین را از ساعت ۱۲ شب تا شش صبح برای افراد زیر ۱۶ سال ممنوع میکند اما به نظر میرسد آنها که خیلی مشتاق بازی هستند راهی برای دور زدن آن مییابند.
چهار دهه پیش آمستردام، شبیه تهران بود. جایی پر از ترافیک، سروصدا و آلودگی. خیابانهای هلند شباهت دیگری نیز با شهرهای ایران داشتند از نظر نرخ بالای مرگ و میر و تصادفات جادهای. در سال 1971 تلفات به 3300 نفر در سال رسید که 400 کودک در میان آنها بود. اما امروزه شهرهای هلند حال و هوای دیگری دارند.
به گزارش ایسنا، هر کس به شهرهای هلند سفر کرده باشد میداند دوچرخهسواران در این شهرها یکهتازی میکنند؛ آنها خیابانهای مرکز شهر را تحت کنترل خود دارند، به سرعت راه خود را باز میکنند و میروند. اینجا اولویت با دوچرخه هاست. اما کمتر کسی میداند چه تلاش و رنجی برای تصویب قوانین و امکانات دوچرخهها شده است. حالا آمستردام از مسیرهای مجهز دوچرخه سواری بهره میبرد. این مسیرهای به هم پیوسته دوچرخه به قدری امن و راحت هستند که کودکان، معلولان یا سالخوردگان را هم بدون نگرانی به کوچه و خیابان کشانده است. البته فقط آمستردام نیست که مسیرهای دوچرخهاش به چشم میآید؛ همه جای هلند همین داستان است.
پرده اول: آمستردام تحت تسخیر ماشین ها
هلند از ابتدا سرزمین دوچرخهها نبود؛ در دهههای 50 و 60 میلادی رشد قارچ وار خودروها عرصه را بر دوچرخهسواران تنگ کرده بود و کار تا جایی پیش رفته بود که به سختی میشد در شهرها رکاب زد. سیاستگذاران، خودرو را آینده حمل و نقل شهرها میدیدند. همه محلههای آمستردام برای حمل و نقل ماشینی بازسازی شدند؛ در چنین شرایطی، به مدد مقاومت خستگیناپذیر گروههای مدنی و چندین تصمیم سرنوشتساز، آمستردام دوباره احیا شد تا امروز پایتخت دوچرخه دنیا باشد.
پرده دوم: اعتراض مدنی و تولد محلههای مسکونی
هلند در پی افزایش تلفات و تصادفات، دهه 70 میلادی شاهد خشم و انتقادهای مدنی بود. دو جریان به طور برجسته این مطالبه را پیگیری می کرد، "کشتن بچهها را متوقف کنید" نام نخستین جریان است که به سرعت فراگیر شد؛ اعضای این جریان با دوچرخه راهپیمایی میکردند. آنها در کوتاه مدت موفق شدند اجازه ممنوع کردن تردد خودرو را در برخی روزها و کوچه ها بگیرند تا کودکان با آسودگی بازی کنند. "فون پوتن" از اعضای این جنبش آن روزها را این طور شرح می دهد "ما میزهای غذا را به کوچه میبردیم و جشنهای بزرگی راه میانداختیم. جالب آنجا بود که پلیس چقدر به ما کمک میکرد."
او میگوید "آن روزها سیاستمداران بسیار در دسترس بودند؛ با اعضای پارلمان برای صرف چایی بیرون میرفتیم و خواستههایمان را میگفتیم و آنها گوش میکردند. حتی یکبار دسته جمعی مقابل خانه نخست وزیر رفتیم و سرود خواندیم؛ از او خواستیم خیابانها را برای کودکان امنتر کند. از خانه بیرون آمد و خواسته ما را شنید."
دولت مخارج کمپین "کشتن بچهها را متوقف کنید" را تامین کرد. بعد از آن مکانی فراهم شد تا افراد ایدههای بیشتری را برای شهرسازی امن بیان کنند. ایده منطقه مسکونی "وونرف" از همین جا شکل گرفت؛ ایده منطقه مسکونی "وونرف" یک جور خیابان دوستانهتر است و سرعت خودروها به علت وجود سرعتگیرها به شدت کم است.
دو سال بعد گروه دیگری متولد شد، "نخستین اتحادیه واقعی دوچرخهسواران هلندی". اتحادیه برای ایجاد فضای بیشتر و امنتر برای دوچرخهها بودو "تام" مردی 64 ساله به یاد میآورد: "ما تا حدی موفق شدیم همصدا شویم. عاقبت حرفهایمان را جامعه و سیاستمداران شنیدند و در نهایت، ما مسیرهای دوچرخه را پسگرفتیم."
پرده سوم: آلودگی های محیط زیستی و بحران سوخت
بحران نفت سال 1973، تصمیمات سیاستمداران را به شدت تحت تاثیر قرار داد. قیمت نفت به یکباره چهار برابر شد. نخست وزیر هلند در نطقی تلویزیونی از مردم خواست سبک زندگی جدید هلند را بپذیرند و صرفه جویی سوخت را بیش از اندازه رعایت کنند. این اتفاق به نفع دوچرخه سواران پیش رفت و پس از آن دولت به طور منظم طرح "یکشنبههای بدون خودرو" را دنبال کرد.
پرده چهارم: یکشنبههای بدون خودرو و حمایت سیاستمداران
به تدریج سیاستمداران هلندی دوچرخه را به عنوان وسیله حمل و نقل شهری پذیرفتند و به مزایای آن آگاه شدند. از دهه 80 میلادی، ساخت مسیرهای دوچرخه در شهرها و خیابانها مورد بررسی قرار گرفتند؛ هدف این بود که راه برای دوچرخه سوارها باز شود. در ابتدا مسیرهای دوچرخه بسیار براق و روشن بودند تا همه آنها را ببینند. بعداً معلوم شد با یک گل بهار نمیشود. برای آنکه در شهر تغییر ایجاد شود، نیاز به شبکهای از مسیرها بود. شهر "دلف" شبکه کاملی از مسیرهای دوچرخه را ایجاد کرد و در پی آن یک به یک شهرهای هلند دوستدار دوچرخه شدند.
پرده پنجم: چالش های امروز دوچرخه سواری؛ نهضت ادامه دارد
امروزه هلند صاحب 35 هزار و 400 کیلومتر مسیر اختصاصی دوچرخه است. در آمستردام حدود 38 درصد سفرهای شهری با دوچرخه و در کل هلند در حدود یک چهارم این سفرها با دوچرخه انجام میشود. اتحادیه دوچرخه سواران با بیش از 34 هزار عضو فعال، از حقوق دوچرخه سواران حفاظت میکند.
براساس گزارش گاردین، "ویم بات"، سخنگوی این اتحادیه می گوید: "در هلند دوچرخه راه زیادی آمده است؛ اما هنوز مشکلات زیادند. هم زمان که استاندارها را بالا میبریم، باید مسیرها را تجهیز و مرمت کنیم. مساله پارکینگها هم داستان دیگری است؛ با وجود پارکینگهای دوطبقه و بسیار، بازهم نیاز به توسعه بیشتر داریم. ما برای حل مسائلمان نیاز به خلاقیت داریم. شهرهای ما به زیرساخت های دوچرخه کاملا جدید نیاز دارند." هلند راه زیادی آمده است، اما نهضت دوچرخه سواری همچنان ادامه دارد.
نگاهی به تحولات صنایع فضایی در سال ۲۰۱۸ میلادی
اکتشافات و پروازهای فضایی سالی پرهیجان را در پیش رو دارد. بیبیسی نگاهی کرده به مهمترین تحولات صنایع فضایی در سال ۲۰۱۸. میلادی
اکتشافات فضایی
در سال ۲۰۱۸، هند ماهگرد "چاندرایان ۲" را به مدار ماه پرتاب خواهد کرد. این ادامه پروژه اکتشاف ماه است که هند در سال ۲۰۰۸ آغاز کرد و چاندرایان یک را در مدار ماه قرار داد. اما این بار کار به یک ماهگرد محدود نمیشود؛ علاوه بر آن یک ماهنشین و ماهنورد هم به ماه فرستاده خواهد شد. در ماه مارس موشک GSLV هند، چاندرایان دو را از پایگاه فضایی ساتیش داوان به فضا خواهد برد.
در ماه مه، ناسا فضاپیمای اینسایت را رهسپار مریخ خواهد کرد. این فضاپیما تجهیزات بسیار پیشرفتهای دارد تا زیر پوسته مریخ را بکاود و به دنبال سرنخهایی در باره شکلگیری لایه زیرین سطح سیاره سرخ بگردد. این کاوشگر همچنین "مریخلرزهها" را خواهد سنجید تا ساختار داخلی این سیاره را بهتر بشناسیم.
در ماه ژوئن سازمان فضایی ژاپن فضاپیمای "هایوبوسای دو" را روانه سیارک رایوگو ۱۶۲۱۷۳ خواهد کرد تا از این تخته سنگ فضایی نمونه برداری کرده و به زمین برگرداند. این پروژه نیز ادامه ماموریت هایابوسای یک است که در سال ۲۰۰۵ به سیارک ایتوکاوا رسید.
هایابوسای یک با وجود دشواریهایی که برایش پیش آمد توانست به زمین برگردد و نمونهای کوچک از مواد این سیارک به دست دانشمندان برساند.
هایابوسای دو از نظر فنی پیشرفتهتر از مدل قبلی است؛ قرار است بهجای یک سیارکنشین، چند سیارکنشین کوچک روی رایوگو نشانده و نمونه بیشتری به زمین برگردانده شود.
فقط ژاپن نیست که در سال ۲۰۱۸ به دنبال سیارک است، ناسا در سال ۲۰۱۶، فضاپیمایی به نام اسیریس-رکس را بسوی یک جرم فضایی به نام بنو ۱۰۱۹۵۵، روانه فضا کرد.
این فضاپیما در ماه اوت امسال به مدار این سیارک کربنی خواهد رسید. این کاوشگر یک سال به دور خورشید چرخیده و بعد از رسیدن به سیارک بنو، حدود دو سال آن را زیر نظر خواهد گرفت و از آن نقشه برداری خواهد کرد. فضاپیمای اسیریس-رکس به سطح سیارک هم نزدیک خواهد شد و بازوی آن در یک تماس پنج ثانیه از سطح سیارک نمونه برداری خواهد کرد تا آن را در سال ۲۰۲۳ به زمین برساند.
و سرانجام به پروژه مشترک اتحادیه اروپا و ژاپن میرسیم برای کاوش اولین سیاره منظومه شمسی؛ تیر. هدف پروژه بپیکلمبو افزایش شناخت و تکمیل اطلاعاتی است که فضاپیمای مسنجر ناسا از این سیاره جمع آوری کرده است. بپیکلمبو دو فضاپیما است که یک موشک هر دو را حمل میکند و از سطح تیر به دقت نقشه برداری و میدان مغناطیسی این سیاره را بررسی خواهد کرد. یکی از سوالهای مهم این است که چرا این سیاره یک هسته آهنی بزرگ دارد و روی آن را یک لایه نازک سنگ سیلیکات پوشانده است.
سال ۲۰۱۸ باید سالی باشد که شرکت خصوصی اسپیس ایکس قویترین موشک تاریخ -فالکون هوی را به فضا پرتاب میکند.
ایلان ماسک، مدیر اسپیش ایکس در ماه دسامبر تصویری از مونتاژ این موشک را در مرکز فضایی کندی در فلوریدای آمریکا توئیت کرد.
فالکون هوی در واقع تشکیل شده از بدنه تقویت شده موشک فالکون نه که دو موشک فالکون نه به دو طرفش بسته شده است.
این موشک عظیم هفتاد متری برای این طراحی شده که باری به وزن ۵۷ تن را به فضا ببرد.
این موشک که بعد از پایان ماموریت به زمین باز میگردد در وهله اول برای قرار دادن ماهواره در مدار استفاده خواهد شد و بعد برای بردن فضانوردان به آن سوی مدار زمین.
شرکتهای خصوصی دیگر نیز در سال ۲۰۱۸ ممکن است گام بزرگی بر دارند و فضانوردان را به ایستگاه فضایی بینالمللی ببرند هر چند ممکن است در کارشان تاخیر بیفتد و این موضوع در سال ۲۰۱۹ تحقق پبدا کند.
بر اساس برنامه فعلی، اسپیس ایکس و بوئینگ، اولین ماموریت فضایی سرنشیندار را از خاک آمریکا انجام میدهند؛ اتفاقی که از ژوئیه سال ۲۰۱۱ رخ نداده زمانی که شاتل فضایی از خدمت خارج شد. از آن زمان تا به حال آمریکا برای فرستادن فضانوردان به ایستگاه فضایی بینالمللی به موشک سایوز روسیه متکی بوده، موضوعی که اسباب دلخوری بسیاری از کسانی است که در صنعت پروازهای فضایی آمریکا کار میکنند.
هر دو شرکت اسپیس ایکس و بوئینگ قصد دارند سیستمهای پرتابی موشکشان را ابتدا با پروازهای بدون سرنشین آرمایش و اطلاعات مهندسی جمع آوری کنند. بعد از آن فضانوردان سوار این سفینه خواهند شد اما چون پای جان فضانوردان ناسا در میان است هیچ نکتهای به بخت و اقبال واگذار نخواهد شد؛ بنابراین تاخیر در تحقق برنامه دور از ذهن نیست.
آزمایش موفق وقتی اتفاق بیفتد (حالا هر وقت که باشد) باید به این منتهی شود که ناسا گواهینامه اعزام سرنشین را برای اسپیس ایکس و بوئینگ صادر کند تا این شرکتها بتوانند به تعهد خود برای اعزام فضانورد به فضا عمل کنند.
ناسا هم قرار است بزودی پروازهای فضایی سرنشیندار را از سر بگیرد و سیستم پرتابی گرانقیمت خود ناسا برای اکتشافات فضایی -کپسول اوریون و موشک SLS- برای اعزام فضانوردان به ماورای مدار دو هزار کیلومتری زمین استفاده کند. اگر همه چیز طبق برنامه پیش رود اوریون در سال ۲۰۱۹ پرتاب آزمایشی بدون سرنشین خواهد داشت و در سال ۲۰۲۱ با سرنشین.
رکورد سرعت زمینی
این یکی البته جزء تحولات فضایی نیست اما شاید حسن ختام مطلب باشد.
پس از چند بار عقب افتادن از برنامه، بلادهاند، خودروی بریتانیایی قرار است پاییز امسال قدم بزرگی برای شکستن رکورد سرعت زمینی بردارد. موتور این خودرو موتور جت جنگنده یوروفایتر تایفون است. در سال گذشته این خودرو یکبار با سرعت کم -۳۲۰ کیلومتر در ساعت- در فرودگاه نیوکی انگلستان آزمایش شد.
آزمایش بعدی در ماه اکتبر در آفریقای جنوبی خواهد بود برای رسیدن به سرعت ۸۰۰ کیلومتر در ساعت.
این البته هنوز خیلی کمتر از رکورد فعلی سرعت زمینی است یعنی ۱۲۲۸ کیلومتر در ساعت. قرار است با جمعآوری اطلاعات مهندسی از این آزمایشها، بلادهاند در سال ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ به سرعتهای بالاتر و در نهایت به هدف اصلی برسد، گذشتن از سرعت هزار مایل -۱۶۱۰ کیلومتر- در ساعت.
چند روز قبل در یک مراسم تودیع و معارفه، مدیرعامل جدید بانک تجارت معرفی شد. گزارش های مالی سال 95 بانک تجارت نشان می دهد که رضا دولت آبادی مدیرعامل جدید بانک تجارت نیز دارای وام هایی با شرایط خاص بوده است. یک فقره از این وام ها رنگ و بوی نجومی بودن دارد!
به گزارش تابناک اقتصادی، چند روز قبل بود که در راستای سریال جابجایی و برکناری مدیران عامل بانک ها نوبت به بانک تجارت رسید و محمدابراهیم مقدم نودهی طی یک مراسم تودیع و معارفه جای خود را به رضا دولت آبادی داد. در مورخه 8 دی ماه 1396 مطلبی با عنوان "مدیرعاملی که وام و حقوق نجومی گرفته بود، رفت" در سایت تابناک اقتصادی منشر شد و در آن به بررسی دوران مدیرعاملی محمدابراهیم مقدم نودهی پرداخته شد. در آن مطلب اشاره شده که مقدم نودهی چه وام هایی در دوران حضور خود (چه در هیات مدیره و چه در سمت مدیرعاملی) در بانک تجارت دریافت نموده است. همچنین به حقوق نجومی وی که در سال گذشته دریافت کرده بود و مبلغ آن حدود 710 میلیون تومان می شد، اشاره شد.
با بررسی صورت های مالی بانک تجارت که مربوط به سال مالی منتهی به تاریخ 30 اسفند 1395 می باشد مشخص شد که رضا دولت آبادی مدیرعامل جدید بانک تجارت نیز وام هایی را از بانک تجارت با شرایط خاص طی سه سال دریافت نموده است. در ادامه به بررسی وام های دریافتی توسط مدیرعامل جدید بانک تجارت خواهیم پرداخت.
صورت های مالی بانک تجارت نشان می دهد که رضا دولت آبادی اولین وام خود از بانک تجارت را در تاریخ 16 اسفند 1391 دریافت نموده است. مبلغ این وام 68 میلیون و 615 هزار تومان با نرخ سود 12 درصد و مدت بازپرداخت آن 288 ماهه (24 ساله) می باشد. نوع این وام، مسکن قید شده است. همچنین در همین روز مجدداً وی یک وام به مبلغ 18 میلیون و 993 هزار تومان دربافت نموده است که نرخ سود آن 7 درصد و مدت بازپرداخت آن نیز همان 288 ماهه ذکر شده است. نوع این وام نیز به مانند وام قبلی، وام مسکن بوده است.
حدود پنج ماه بعد از اولین و دومین وام دریافتی توسط رضا دولت آبادی، وام سومی با عنوان وام ضروری به مبلغ 78 میلیون و 672 هزار تومان با نرخ سود 1 درصد و دوره بازپرداخت 180 ماهه (15 ساله) به وی پرداخت شده است.
مدتی از وام سوم نگذشته است که وی در بیست و چهارمین روز آذر ماه همان سال، وام چهارم خود را به مبلغ 28 میلیون تومان و با عنوان وام جعاله با نرخ سود 12 درصد و دوره بازپرداخت 144 ماهه (12 ساله) دریافت نموده است.
پنجمین وام رضا دولت آبادی که می توان از آن به وام نجومی نیز یاد کرد، در 14 اردیبهشت 94 پرداخت شده است. مبلغ این وام 400 میلیون تومان و نرخ سود آن 2 درصد عنوان شده است. دوره بازپرداخت این وام که به عنوان وام ضروری به وی پرداخت شده، 180 ماهه (15 سال) بوده است.
با توجه به نکات گفته شده فوق الذکر، رضا دولت آبادی در طی سه سال مبلغ کل وام های دریافتیش 595 میلیون تومان بوده است. اینکه پرداخت این وام ها قانونی بوده یا خیر قضاوتش بر عهده مراجع ذی صلاح می باشد اما در روزگاری که مردم عادی برای اخذ یک وام با مبلغ کم باید روزها دوندگی کنند، پرداخت این نوع وام ها آن هم با این شرایط خاص به نظر دور از انصاف بوده و از همه مهمتر گماردن فردی با این وام های خاص بر مسند مدیرعاملی بانک تجارت نیز جای بحث دارد.