
مختصري در باره مفهوم استثمار
وبلاگ آموختن:عبارتها و مفاهيم اقتصادي، سياسي، اجتماعی، فلسفي و امثال آن برگرفته از واقعيتهاي جامعه و طبيعت بوده و هر يک از آنها معنا و مفهوم خاص خود را دارد. از يک سو متفکران و فرهيختهگان جامعه بشري در عرصههاي مختلف علوم اجتماعي و زيستي، تلاش زيادي براي شناخت بهتر و عيني از اين مفاهيم کردهاند؛ از سوي ديگر ايدئولوگهايي نيز همواره تلاش کردهاند که بسياري از اين عبارتها را در جامعه مسخ کرده و آنها را بر اساس منافع خود، تشريح کنند تا از اين طريق ازلي و ابدی بودن جامعه طبقاتي را به اثبات برسانند. "استثمار" يکي از واژههايي است که در فرهنگ عمومي جامعه و ادبيات نوشتاري کاربرد فراواني دارد. اما استثمار چيست؟ آنچه در اين مختصر ميخوانيد نگاهي علمي و گذرا به معنا و مفهوم اين مقوله است.
استثمار (Exploitation) در لغت به معناي "کسي را به کاري واداشتن و از دسترنج او بهره بردن" ميباشد و در اقتصاد سياسي به معناي بهرهکشي و سود بردن فرد يا افرادي از کار ديگران است. به عبارتي يعني به دست آوردن محصول کار ديگران به وسيله اشخاصي که مالک ابزار و وسايل توليد هستند. استثمار جز لاينفک و جدانشدني جوامع طبقاتي بوده و در جامعهي اوليه وجود نداشته است. با تکامل ابزار توليد و افزايش محصولات مازاد بر مصرف و تصاحب و مالکيت آن به وسيلهي عدهاي محدود، جامعهي اوليه متلاشي شد و به ترتيب نظامهاي طبقاتي بردهداري، فئودالي و سرمايهداري جايگزين آن گرديد. استثمار در طول تاريخ جامعه بشري به صورت عريان، نيمه عريان، و پنهان خود را نشان داده است.
استثمار عريان: در جامعه بردهداري دو طبقه اصلي يعني برده و صاحبان برده وجود داشت. برده مانند ابزار توليد خريد و فروش ميشد و در واقع بردهدار مالک او بود و در تمام ساعت شبانه روز در اختيار صاحباش قرار داشت. تمام کار برده، کار اضافي و اجباري بود و فقط در قبال اين بردهگي، غذايي بخور و نمير از طرف بردهدار دريافت ميکرد تا به تواند هم چنان به توليد کار اضافي ادامه دهد. در نظام بردهداري، استثمار عريان و آشکار، يک عرف و نرم اجتماعي بود. بقاياي اين نظام تا قرن نوزده در امريکا هم ادامه داشت.
استثمار نيمهعريان: (انتخاب اسم "استثمار نيمه عريان" از طرف وبلاگ آموختن است.) در نظام فئودالي، ديگر خبري از برده و بردهدار نيست بلکه به جاي آنها دو طبقه جديد يعني فئودال و رعيت يا سرف جاي آن را ميگيرد. در اينجا شيوه استثمار دچار تغييراتي ميگردد به طوري که رعيت يا سرف قطعه يا قطعاتي از زمين فئودال به صورت اجاره در اختيار ميگيرد و ميتواند روي آن براي خودش کار کند. اما مجبور است که يک دوم يا يک سوم و حتا در مواردي دو سوم محصولات کشاورزي توليدي خود را به فئودال به پردازد. علاوه بر اين هر زمان که ارباب نياز داشت، رعيت بايد بيگاري که کاري اجباري و بدون مزد بود، انجام دهد. به عبارت ديگر مجموع کالاهاي پرداختي رعيت به فئودال به اضافه بيگاري، مانند آن است که از 12 ساعت کار روزانه او، بايد 6 ساعت از روز را بدون دريافت هيچ معادلي، براي فئودال کار اضافي انجام دهد و يا از شش روز در هفته 3 روز براي خود و 3 روز براي فئودال کار اضافي انجام دهد. استثمار در نظام فئودالي به صورت نيمه عريان(سه روز پنهان است، چون به ظاهر برای خودش کار میکند و سه روز بيگاری عريان) خود را نشان ميدهد.
استثمار پنهان: با آغاز انقلابهاي بورژوايي در جهان، نظام فئودالي دچار اضمحلال شده و از بين ميرود، طبقات جديدي جاي فئودال و رعيت را ميگيرند. تاجران عصر فئودالي به سرمايهدار تبديل شده و با خلع يد کردن از رعايا يا سرفها آنها را به کارگر، تبديل کردند. يعني به تدريج رعيت از مالکيت قطعه زمين کوچک و يا اجارهاي خود معاف ميگردد و تبديل به فردي ميگردد که مالک هيچ کالايي نيست به غير از کالاي نيروي کار که در بازوان و مغز خود دارد. او به اصطلاح آزاد ميگردد و خورجيناش را بر دوش ميگيرد و روستا را به طرف شهرها ترک ميکند. او ناچار است براي به دست آوردن امرار معاش خود و خانواده، روانه بازار کار شود.
استثمار در نظام سرمايهداري پنهان است يعنی نمود ظاهری و علنی ندارد. زيرا سرمايهدار با در اختيار داشتن مالکيت وسايل توليد، براي واداشتن فروشندهگان نيرويکار، به کار براي خود، استفاده ميکند. مدت زمان کار روزانه فرد فروشنده نيرويکار، به دو بخش مساوي يا نامساوي تبديل ميگردد که يک بخش آن به کار لازم اختصاص دارد که کارگر در مقابل دستمزد دريافتي انجام ميدهد و بخش باقي مانده کار روزانه، کار اضافي است که هيچ معادلي (پول يا کالا) از آن از طرف سرمايهدار، به او پرداخت نميشود يعني به صورت رايگان به دست ميآورد. در نتيجه گرفتن کار اضافي ديگران بدون پرداخت مزد، استثمار پنهان است. و امري عادي تلقي ميشود و خيليها به سختي ميتوانند اين گونه استثمار را درک و يا به پذيرند.
به بيان ديگر سرمايهدار براي تمام روز (که ممکن است از نظر او روز کار بيش از 12 ساعت باشد) کارگر را به کار ميگيرد و مبلغي که به عنوان دستمزد پرداخت ميکند به حساب خودش برای 12 ساعت کار است، اما در حقيقت، معادل تقريبا" نصف مدت زمان کار روزانه (6 ساعت) است و پول 6 ساعت کار ديگر را به کارگر نميدهد. به اين ترتيب سرمايهدار مالک کار اضافي کارگر ميگردد. استثمار از اين لحاظ در نخستين وهله به قدرت اقتصادي سرمايهدار بستگي دارد، نه الزاما" و انحصارا" به زور و قدرت بازوان او. زيرا اجبار فيزيکي در کار نيست و کارگر براي گذران معاش روزانه، قانونا" آزاد است و موافقت او با کار براي سرمايهدار، ظاهرا" داوطلبانه است. بدينگونه استثمار در نظام سرمايهداري، پنهان، غيرعلني و به صورت يک عرف و نرم اجتماعي به ظاهر عادلانه خود را نشان ميدهد. از طرف سرمايهدار حتا منت هم بر کارگر گذاشته میشود که ما شما را مشغول کار کردهايم. نمیفهمند و يا میفهمند و خود را به نادانی میزنند، که ابزار و وسايل توليد بدون کارگر، آهنپارهای بيش نيست.
براي از بين بردن استثمار، بايد منشاء، سرچشمه و ريشه توليد کار اضافي خشکانده شود. براي اين کار بايد توليدکنندهگان از مالک يا مالکين وسايل توليد(که تعداد آنها، کمتر از يک درصد افراد جامعه هستند)، خلع يد نمايند و خود آن را به دست گيرند و مالکيت اجتماعي جايگزين مالکيت خصوصي بر ابزار توليد گردد. در آن صورت فقط انجام کار لازم ضروري است و نيازي به کار اضافي وجود ندارد و استثمار از چهره جامعه پاک ميشود.
پايان
نظرات شما عزیزان: