به مناسب 8 مارس 1391
وبلاگ آموختن:در هشتم مارس نيويورک آمريکا به خيابانها ريختند و خواهان افزايش دستمزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرايط بسيار نامناسب کار شدند. اين تظاهرات با حمله پليس و ضرب و شتم زنان سرکوب شد.
در سال ۱۹۱۰، «دومين کنفرانس » که کلارا زتکين1 از رهبران آن بود، به مسئله تعيين «روز بينالمللي زن» پرداخت و در اين رابطه با تصويب قطعنامهاي 8 مارس هر سال را روز جهاني زن اعلام نمودند. 103 سال از آن روز ميگذرد. بحران اقتصادي سراسر کره زمين را در نورديده است. هيچ گوشهاي از اين جهان نيست که با نمادها ونمودهاي اين بحران مواجه نباشد. جهان سرمايهداري تمام پليديهای ذاتی خويش را به صحنه جامعه جهاني کشانده است. هجوم به زندگي و معيشت ميليونها انسان، گسترش فقر بيامان، گسيل ميليونها انسان کار و زحمت به ارتش ذخيره بيکاران و انهدام محيط زيست از نمونههاي بارز اين نظام ضد انساني هستند.
جهاني شدن سرمايهداري طي چند دهه اخير به تجارت سکس در مقياس جهاني انجاميده است، خريد و فروش زنان، دختران و کودکان، پورنوگرافي و توريسم سکسي از عواقب اين روند است، تجارت سکس به استراتژي توسعه برخي کشورها تبديل شده است که زيرفشار بازپرداخت وامهايشان، از جانب سازمانهاي بينالمللي چون «صندوق بينالمللي پول» و « بانک جهاني» به توسعه صنعت توريسم و رشتههاي "تفريحي" به قول خودشان درآمدزا، تشويق شدهاند. اين صنعت همه وسيلههاي ارتباطي مدرن را به کار گرفته و ميلياردها دلار سود به صاحبان سرمايه ميرساند، ابزارهاي تبليغاتي و شبکههاي مجازي و ماهوارهاي، زن را به مثابه کالا عرضه ميکنند و نقش به سزايي در تجارت سکس و پديده تنفروشي در جهان سرمايهداري دارند.
در ايران، از دههی چهل شمسى يعنى سالهاى ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ شيوهي توليد سرمايهدارى با "انقلاب سفيد" و از بين رفتن بقايای فئوداليسم، در جامعه گسترش يافت. افزايش توليد نفت، سرازير شدن ارزهاى خارجى به خزانه حکومت پهلوى، رشد توليدات صنعتى و ايجاد شرکتهاى کشت و صنعت و رغبت کشورهاى سرمايهدارى براى سرمايهگذارى در ايران و توسعه تجارت با سرمايهدارى نوپاى ايران، شرايط تازهاى را در ايران به وجود آورده بود که جز با بيرون آمدن زنان از کنج خانه و جز با شرکت زنان در عرصههاى سياسى و اقتصادى و اجتماعى(يکمين ميخ) امکانپذير نبود.
در اين دوره زنان به شکل نسبتا وسيعي در کارگاهها و کارخانهها، ادارات دولتى، موسسات فرهنگى و بهداشتى مشغول به کار شدند و دستشان به جيب خودشان رفت و از لحاظ اقتصادى استقلال پيداکردند. استقلال اقتصادى زنان، تابوى ضعيفه بودن و ناتوانى زن را در برابر مردان شکست و دومين ميخ به تابوت مردسالارى کوبيده شد. تغيير سن ازدواج به 18 و 20 براي دختران و پسران و حق طلاق براي هر دو، قاضي شدن زنان، از نمودهاي آن بود. بعد از انقلاب 1357 کليه اين دستاوردها از زنان بازپس گرفته شد.حجاب اجبارى، اخراج زنان قاضي، بازنشسته کردن زناني که در نيروهاى انتظامى کار ميکردند، و ... جاي آن را گرفت. زن را به عنوان ضعيفه و نصفهای، مايملک مرد به حساب آورد. در حقيقت با حذف نيمى از افراد در فعاليتهاى اجتماعى، سياسى و اقتصادى، جامعه در واقع نيمى از پتانسيل و کارايي خود را از دست ميدهد.
شرط خانهدار بودن زن يکي از جنبههاي از خودبيگانگي در جامعهي سرمايهداري است. خانهنشيني زنان مانع سازمانيابي و حرکت جمعي آنان است. يکي از مهمترين رويدادهاي سرمايهداري در قرن بيستم شيوهاي بوده است که برحسب آن زنان به کارگاهها و کارخانهها رانده شدهاند، طوري که امروزه در انگليس از هر پنج کارگر دو نفر زن هستند و در سوئد 50 درصد کارگران استخدامي را زنان تشکيل ميدهند.
تا زماني که مجموعه نظام مرد سالار سرمايهداري به مصاف کشيده نشود، تغييري بنيادي در موقعيت فرودست زنان بوجود نخواهد آمد. در کارگاه و کارخانهها، زنان ميتوانند تشکل جمعي و قدرت لازم به دست بياورند که خودشان را در اتحاد با مرداني که با آنان کار ميکنند و مانند خودشان در قيد و بند استثمار سرمايهداري ميباشند، آزاد سازند. بدون شک اگر در جامعهاي که همگان به يکسان از امکانات اقتصادي و رفاهي جامعه برخوردار باشند، جايگاهي براي تن فروشي، خودسوزي، ضعيفه بودن، مايملک مردن بودن، تحقير و ناقصالعقل بودن زنان، وجود نخواهد داشت.
1 - کلارازتکين در 5 ژوئيه 1857 در روستايي کوهستاني، نزديک لايپزيک آلمان متولد شد. پدرش "گوتفريد آيسلر" معلم روستايشان بود و مادرش، زني فرهيخته بنام "جوزه پينه" که با اولين پيشروان جنبش فيمينيستي آلمان آشنايي داشت. او ميگفت، کار زنان ضروري است چرا که استقلال اقتصادي زنان پيششرط رفع ستم بر زنان است.در 20 ژوئن 1933 ، کلارازتکين درسن 76 سالگي، رخت ازجهان بست اما بعنوان زني که به تمام معنا سمبل برابري زن و مرد بود شناخته گرديد.
نظرات شما عزیزان: