چگونه دولت به وجود آمد
روشنگری
يادبگير، ساده‌ترين چيزها را براي آنان كه بخواهند يادبگيرند هرگز دير نيست

چگونه دولت به وجود آمد؟

"دولت يک محصول جامعه در مرحله‌ي معيني از تکامل است؛ پذيرش اين است که جامعه در يک تضاد حل ناشدني با خود درگير شده است، و از اين‌رو به ستيزهاي آشتي‌ناپذيري که توان از ميان بردن آن‌ها را ندارد، تقسيم گشته است. ولي براي اين که اين ستيزها، طبقات با منافع اقتصادي در تضاد، خود و جامعه را در يک مبارزه‌ي ناسودمند ناتوان نسازند، مي‌بايست قدرتي پديد آيد که در ظاهر بر سر جامعه بايستد، تا برخوردها را کاهش دهد و آن را در محدوده‌ي "نظم" نگاه دارد؛ و اين قدرت که از جامعه برمي‌خيزد، ولي خود را بر سر آن مي‌گذارد، و خود را بيش از پيش از آن بيگانه مي‌کند، دولت است. ... سازمان‌دهي شهروندان برپايه‌ي محل و منطقه، يک ويژگي مشترک همه‌ي دولت‌ها است. ... برقراري يک قدرت همه‌گاني ... براي نگاه‌داري اين قدرت همه‌گاني، گرفتن کمک از شهروندان ناگزير شد: ماليات. ... دولتِ طبقه‌ي قوي‌تر و از ديد اقتصادي چيره ... از ديد سياسي هم طبقه‌ي چيره ... از اين‌رو ابزار نويني براي زير فرمان نگه‌داشتن و استثمار طبقه‌ي ستم ديده به دست مي‌آورد. پس، دولتِ عهد باستان، بيش از هر چيز دولتِ برده‌داران و براي زير فرمان نگه‌داشتن برده‌گان بود، همان گونه که دولت فئودالي، نهاد نجيب‌زاده‌گان براي زير فرمان داشتن دهقانان و سرف و بيگار مردان بود، و دولت برگزيده‌ي کنوني، ابزاري است براي استثمار کار مزدوري از سوي سرمايه. ... در بيش‌تر دولت‌هاي تاريخي، حقوق شهروندان، برپايه‌ي ثروت آن‌ها معين مي‌شود، و اين به گونه‌يي آشکار اين حقيقت را نشان مي‌دهد، که دولت، يک سازمان طبقه‌ي دارا است براي نگه‌باني از خود در برابر طبقه‌ي ندار."

"و سرانجام، اين که، طبقه‌ي دارا آشکارا از راه انتخابات همه‌گاني، حکومت مي‌کند. تا زماني که طبقه‌ي زير ستم- و بنابراين در مورد ما پرولتاريا- براي رهايي خود به خوبي آماده نيست، در اکثريت خود، نظام موجود جامعه را تنها نظام ممکن خواهد دانست، و از ديد سياسي دنباله‌ي طبقه‌ي سرمايه‌دار را خواهد ساخت. يعني جناح چپِ تندروي آن را. ولي به همان اندازه که اين طبقه براي رهايي خود بالغ مي‌شود، خود را به عنوان حزب سازمان‌دهي کرده و نمايندگان خود را برمي‌گزيند، و نه نمايندگان سرمايه‌داران را. به اين گونه انتخابات همه‌گاني، ميزان اندازه‌گيري بلوغ طبقه کارگر است، و در دولت کنوني، چيزي بيش از اين نمي‌تواند باشد و هرگز نخواهد بود؛ ولي همين بسنده است. روزي که گرماسنج انتخابات همه‌گاني نقطه‌ي جوش را در ميان کارگران نشان دهد، هم آن‌ها و هم سرمايه‌داران خواهند دانست چه بايد کنند."

"بنابراين، دولت از ازل وجود نداشته است. جامعه‌هايي بوده‌اند که بدون دولت سر کرده‌اند، و از دول و قدرت دولتي هيچ انگاشتي نداشته‌اند. در مرحله‌ي معيني از تکامل اقتصادي، که تقسيم جامعه به طبقات ناگزير شد، دولت در پي آن به گونه‌ي يک ضرورت درآمد. اکنون ما با گام‌هاي سريع به مرحله‌يي در تکامل توليد نزديک مي‌شويم که در آن، نه تنها وجود اين طبقات ضرورت خود را از دست خواهد داد، بل‌که به يک سد قطعي در توليد نيز بدل خواهد شد. اين طبقات، به همان‌گونه که در يک مرحله‌ي نخستين به ناچار پديدار شدند، ناپديد خواهند شد. هم‌راه با آن‌ها، دولت نيز به گونه‌ي گريزناپذيري از ميان خواهد رفت. جامعه، که توليد را بر پايه‌ي يک هم‌کاري آزاد و برابرِ توليدکنندگان، باز سازماندهي خواهد کرد، آن‌گاه ماشين دولت را به جايي خواهد فرستاد که از آن‌جا برخاسته است: در موزه‌ي آثار باستاني، در کنار دوک نخ‌ريسي و تبر مفرغي."

فردريک انگلس؛منشاء خانواده، مالکيت خصوصي و دولت؛ص204-205-206-207-208 ترجمه خسرو پارسا، نشر ديگر 1386



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: جمعه 11 اسفند 1391برچسب:,
ارسال توسط امید
آخرین مطالب