ملت ثروتمند
"اگر براي نگهداري جمعيت به تمامي کار کشور نياز بود، کار اضافييي نميتوانست وجود داشته باشد و در نتيجه چيزي به عنوان سرمايه امکان انباشت نمييافت. ... اگر هيچ بهرهاي وجود نداشته باشد يا اگر کار روزانه به جاي 12 ساعت 6 ساعت باشد ملت به راستي ثروتمند است ... سرمايهدار هر کاري که بکند باز هم فقط کار اضافي کارگر را به جيب ميزند چون کارگر بايد زندگي کند. ... مالکيت ريشه در بارآوري کار دارد. اگر هر کسي بتواند به قدر کافي براي خودش توليد کند يعني هرکس يک کارگر باشد، مالکيتي وجود نخواهد داشت. وقتي کار يک نفر ميتواند 5 نفر را تامين کند به ازاي هر فرد به کار گرفته شده در توليد، 4 نفر عاطلاند. مالکيت از بهبود در شيوهي توليد پديد ميآيد و رشد ميکند ... رشد مالکيت به افراد عاطل و فعاليتهاي نامولد، امکان گستردهاي براي تامين ميدهد و سرمايه از همينجا پيدا ميشود ... درست است که منشاء کار اضافي در سرمايه است اما منشاء خود سرمايه هم در کار اضافي است." ص 383
"تاريخ نشان ميدهد که يک فرد يا طبقهاي از افراد مجبورند بيشتر از حد ارضاي نيازهاشان کار کنند زيرا کار اضافي آنها مترادف بيکاري و رفاه جماعتي از افراد در طرف مقابل است. ثروت از طريق همين تضادها توسعه مييابد: امکان از بين رفتن اين تضادها هم بالقوه در همين توسعه نهفته است." زيرنويس ص 387
کارل. مارکس؛ گروندريسه جلد يکم ؛ ترجمه باقر پرهام و احمد تدين
نظرات شما عزیزان: