تکامل انسان >5
روشنگری
يادبگير، ساده‌ترين چيزها را براي آنان كه بخواهند يادبگيرند هرگز دير نيست

نقش كار و حركت قائم در ظهور و تكامل نسان

     سازمان بدن انسان كنوني براي انجام كار و راه رفتن قائم به حد عالي متناسب شده است. اما راه رفتن مستقيم خود في‌نفسه به خاطر سازش به مهم‌ترين و برجسته‌ترين هنر انسان، يعني توانايي كاركردن، به وجود آمده و تكامل يافته است.

     استعمال و ساختن وسايل كار، با اين كه در نهاد بعضي از انواع حيوانات وجود دارد، از اختصاصات مرحله كار انسان است، و بنابراين فرانكلين انسان را حيوان ابزارساز معرفي مي كند.

     كار شرط اساسي و اوليه همه وجود انسان است، و اين امر تا بدان پايه مي‌رسد كه بايد گفت؛ كار انسان را خلق كرده است. به طور مسلم مراحل كار مرز مشخصي بين انسان و حيوانات عالي‌تر، مانند ميمون‌هاي آدم‌نمايي كه از لحاظ ساختمان بدن و جد مشترك با انسان قرابت دارند، به وجود مي‌آورند.

     اجداد ما به شكل انواع ميمون‌هاي آدم‌نماي خارق‌العاده رشد كرده‌اي بوده‌اند. يعني سازمان جسماني اجداد ما در سطح عالي‌تري بوده‌ است و در سازش با محيط تازه انعطاف زيادي داشته و داراي مغز كاملا" رشد كرده‌اي بوده‌اند.

     راست راه رفتن يك‌گام قطعي در راه انسان شدن ميمون آدم‌نما بوده است، چه اين حالت(راست راه رفتن) دست‌ها را از وظايف اوليه آن‌ها در حركت كردن به طور افقي خلاص كرده و به صورت يار و مدد كار بدن در آورده است. دست‌ها ابتدا به ساده‌ترين اشكال كار خو گرفتند، و بعدا" در طول زمان بسيار زيادي كه انسان خود تحت تاثير كاري كه انجام مي‌داد شكل مي‌گرفت، به تدريج تكامل يافت.

     راست راه رفتن انسان چيزي نيست كه يك‌باره در اجداد ما به ظهور پيوسته باشد؛ اين امر ابتدا به صورت يك قانون عمومي و سپس به شكل يك امر جبري در آمده است. وضع و حالت قائم مفهوم تازه‌اي پيدا كرد و توانست به پيش برود، زيرا به دست‌ها وظيفه كاملا" جديدي محول گرديد كه استعمال ابزار بود. به كار بردن ابزار از صورت تصادفي بيرون آمد و به صورت يك احتياج مسلم درآمد؛ و اين اقدام خاص و پراهميتي بود كه منجر به ساختن دسته‌جمعي ابزار و استعمال مشترك آن به وسيله اجتماعات موجودات مشابه گرديد. اين خود باعث تكامل دست‌ها در جهتي معين شد. دست‌ها نه فقط عضو كار، بلكه خود محصول كار نيز شدند.

     نطق و بيان به شكل صداهاي درهم و برهم و پراكنده، در جريان كار اجتماعي پيدا شد و از آن زبان يعني تكلم به عنوان يك ضرورت فوق‌العاده تازه و وسيله مفيدي براي ارتباط به وجود آمد. بنابراين زبان محصول رشد اجتماع است. زبان فقط ممكن بود در ميان حيواناتي پيدا شود كه داراي مغز رشد يافته‌اي بودند، مغزي كه در آن سطح تكامل در نواحي تكلم در قشر مغز بخش پيشاني و آهيانه تا حد معيني پيشرفته بود.

     كار و تكلم به نوبه خود، نفوذ نيرومندي در تكامل مغز و حواس پيشرفت كننده، داشته‌اند. انسان به عنوان يك موجود اجتماعي كه ابزار مي‌سازد و آن‌ها را در كار دسته‌جمعي به كار مي‌برد، به طور مشخصي از حيوانات جدا مي‌شود. بزرگ‌ترين كاري كه حيوان مي‌تواند انجام دهد "جمع‌آوري" است، در حالي كه انسان "توليد‌كننده" است. انسان به معني وسيع كلمه وسايل زندگي را فراهم مي‌كند، وسائلي كه بدون او طبيعت نمي‌توانست آن را به وجود آورد. اين امر انتقال ناشايسته قوانين زندگي حيواني را به اجتماعات انساني غير ممكن ساخت.

     توليد ارزش‌هاي مادي ظهور روابط توليدي و رشد اجتماعي، همه موجب جدا كردن پيش از پيش انسان از قلمرو حيوانات گرديد، و او را قادر ساخت كه در جهتي تكامل يابد كه با مسير حيوانات فرق دارد. انسان در رشد خود اثر گذاشت و هرچه زمان پيش مي‌رفت اين اثر زيادتر مي‌شد. و اجتماعي را به وجود آورد كه پديده‌ي كيفي جديدي بود.

     انسان يك موجود جديد اجتماعي با كيفيات ديگري است. با وجود اين انسان هنوز قسمتي از طبيعت است و طبيعت در وجود او  خود را نشان مي‌دهد. انسان كلا" و جزئا" يعني گوشت و خون و مغز، از هر جهت متعلق به طبيعت است، و جزيي از طبيعت هم باقي خواهد ماند، اما از لحاظ تشخيص قوانين طبيعت و به كار بستن آن‌ها به طرز صحيح از حيوانات متمايز مي‌گردد.

     انسان خود را ابتدا با محيط‌ش سازش داد و سپس بر آن مسلط شد. انسان فقط از راه فعاليت‌هاي دائمي كار آگاهانه‌اش مي‌توانست به اين قدرت برسد. كار شكاف غيرقابل عبوري بين انسان و حيوانات به وجود آورد، و مسيرهاي تكاملي آن‌ها را نه تنها بسيار متفاوت كرد، بلكه درست در جهت مخالف يكديگر قرار داد.

     دست انسان با تغيير كردن محيط‌ش تغيير شكل يافت. دست نه تنها عضو كار، بلكه خود محصول كار شد. فقط در اثر كار و سازش با اعمالي كه هرروزه به شكل تازه‌اي در مي‌آيد. و در نتيجه ميراثي كه عضلات و رباط‌ها و استخوان‌ها در دوران‌هاي بسيار طولاني به دست آوردند، و با به كار بردن اين كيفيات تكامل يافته موروثي تازه در كارهايي كه هر روز پيچيده‌تر مي‌شد، دست‌هاي انسان چنان به حد عالي تكامل رسيد كه قادر شد نقاشي‌هاي لبخند ژوكوند و موسيقي دلنشين بتهون را به وجود آورد.

     اشكال كار پيش انسان‌ها در زمان‌هاي بسيار دور (بيش از دو ميليون سال پيش)، به صورت كارهاي طبيعي يك حيوان بوده است. اجداد انسان در جستجوي غذا يا دفاع در برابر حيوانات درنده، به طور غريزي چوب يا سنگي را كه دم دست‌شان بود مي‌گرفتند و آن را به عنوان يك ابزار يا سلاح به كار مي‌بردند.

     هنگامي كه ساختن اشياء طبيعي به صورت ابزارها شكل گرفت و مرسوم شد، بعضي از سنگ‌ها و چوب‌ها براي اين مقاصد مناسب تر از كار درآمد. مثلا" سنگي كه لبه‌‌هاي آن در اثر استعمال مي‌پريد، ممكن بود چنان تيز شود كه براي تهاجم و دفاع ارزش آن ناگهان زياد گردد. چنين لحظاتي ممكن بود اجداد انسان را به راهي رهبري كند كه خود را از چنگ ابزارهاي طبيعي خلاص كنند. اما به هر حال قديمي‌ترين طريق ساختن ابزارهاي سنگي به كندي پيشرفت كرد.

     رشد و ترقي شيوه‌هاي كار امكان پذير نبود، مگر اين‌كه دست‌ها از وظيفه‌ي نگهداشتن بدن آزاد شود؛ اما از طرفي اين امر هم عملي نبود مگر اين‌كه پاها با وضع راست ايستادن و نگهداري بدن آمادگي و سازش بيشتري پيدا پيدا كنند. حركت قائم به نوبه خود، موجب تغييرات ساختماني اعضاء شد، و تكامل پيشرونده‌ي آن از سيماهاي خاص تكامل جسمي انسان گرديد. انسان اوليه ابتدا قادر شد روي دو پا راه برود؛ زيرا دست‌هاي اجدادش مانند پاهايشان به خوبي به راه رفتن عادت نكرده بود. بنابراين فعاليت‌هاي تازه‌ي دست‌ها را بايد به عنوان يكي از شرايط مهمي در نظر گرفت كه حركت قائم انسان را تسهيل مي‌كند. بنابراين آزاد شدن و تغيير شكل دادن دست‌ها بزرگ‌ترين اهميت اساسي را در تشكيل و پيدايش انسان حائز مي‌شود، به طوري كه دست عضو كار مي‌گردد، و كار اجتماعي به نوبه‌ي خود انسان را خلق مي‌كند.

     سازمان بدن انسان در جريان تشكيل و تكامل نسبت به ميمون‌هاي فسيل شده‌اي كه از آن‌ها به وجود آمده از لحاظ ساختماني تغييرات زيادي كرده است. سرانجام سازمان بدن انسان‌ها به اوج تكامل خود، يعني انسان كنوني رسيد.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: شنبه 28 بهمن 1391برچسب:,
ارسال توسط امید
آخرین مطالب